loading...
ایران سرزمین آریایی ها«کوروش بزرگ»
آذرمهر بازدید : 14 پنجشنبه 13 تیر 1392 نظرات (2)

  جشن تیرگان فرخنده باد

 تیر روز از تیرماه برابر با 13 تیر در گاهشماری ایرانی

 

تشتر، ستاره ی رایومند فرهمند را می ستاییم؛ که شتابان به سوی «فراخکرت» بتازد
چون آن تیر ِدر هوا پَران که آرش تیرانداز - بهترین تیرانداز ایرانی -
از کوه «اَیریو خشتوثَ» به سوی کوه «خوانونـَت» بیانداخت ...

آنگاه آفریدگار اهوره مزدا بدان دمید، پس آنگاه [ ایزدان ] آب و گیاه، مهر فراخ چراگاه، آن [ تیر ] را راهی پدید آوردند.

اوستا - تشتر یشت، کرده ی چهارم

«جشن تیرگان» از بزرگ ترین جشن های ایران باستان است در ستایش و گرامیداشت «تیشتـَر»(تِشتـَر- تیر- شباهنگ - شِعرای یَمانی)، ستاره ی باران آور در باورهای مردمی، و درخشان ترین ستاره ی آسمان که در نیمه ی دوم سال، همزمان با افزایش بارندگی ها، در آسمان سرِ شبی دیده می شود.

‌در آغاز تابستان خورشید از بالاترین جایگاه طلوع خود در افق شمال خاوری برمی‌دمد و در بالاترین جایگاه غروبگاهی خود در افق شمال باختری فرو می‌رود. حرکت روزانه خورشید در آسمان نیز در این هنگام به بالاترین خط سیر خود باز می‌رسد که بیش از دیگر روزهای سال به قطب آسمانی نزدیک شده و در نتیجه بلندترین روز سال و کوتاه‌ترین شب سال را پدید می‌آورد. در این روز و در لحظه ظهر خورشیدی، زاویه میان خورشید و افق جنوبی بیشتر از هر روز دیگر است و آفتاب در این روز به کمال و اوج سالیانه خود دست می‌یابد.

 این هنگام برای مردمان باستان که دلبستگی فراوانی به پدیده‌های کیهانی داشته و چنین پدیده‌هایی را در زندگی روزمره، آیین‌ها و باورداشت‌های خود دخالت می‌داده‌اند؛ اهمیت بسیاری داشته است و آیین‌ها و جشن‌های پرشماری را در این هنگام برپا می‌داشته‌اند. هر چند که امروزه بسیاری از این سنت‌های کهن به فراموشی سپرده شده است؛ اما برخی از آنها علاوه بر ثبت در تاریخ‌نامه‌ها و دیگر منابع مکتوب، تا به امروز نیز در میان مردمان بازمانده‌اند که به برخی از آنها اشاره می‌شود.

 

برخی از بازماندهای آیین‌های آغاز تابستان که ظاهراً بسیار فراوان بوده‌اند، عبارت است از جشن‌های «آب پاشونک» یا «اول تووستونی (تابستانی)» که در فراهان، اراک، محلات و بسیاری از نواحی دیگر ایران همراه با گردهمایی و مراسم آب‌پاشی در صحرا برگزار می‌شود.

 برخی از بازماندهای آیین‌های آغاز تابستان که ظاهراً بسیار فراوان بوده‌اند، عبارت است از جشن‌های «آب پاشونک» یا «اول تووستونی (تابستانی)» که در فراهان، اراک، محلات و بسیاری از نواحی دیگر ایران همراه با گردهمایی و مراسم آب‌پاشی در صحرا برگزار می‌شود.دوم، جشن ناشناخته و فراموش‌شده‌ای به نام «جشن نیلوفر» در ششم تیرماه که ابوریحان بیرونی در کتاب گرانقدر آثارالباقیه از آن یاد کرده و ممکن است با شکوفا شدن گل‌های نیلوفر در آغاز تابستان در پیوند باشد. سوم، آیین‌ «پُـرسه» زرتشتیان در نخستین روز تیرماه که ظاهراً بازمانده آیین گرامیداشت درگذشتگان در آغاز سال نوی گاهنباری است.

اما از سوی دیگر لازمه تشخیص هنگام فرا رسیدن آغاز تابستان و انقلاب تابستانی در دوران باستان، شاخصی برای اندازه‌گیری آن است. این شاخص‌ها، همانا تقویم‌هایی آفتابی است ... و یکی از آنها تقویم‌های آفتابیِ چارتاقی ‌مانند، و به ویژه چهارتاقی نیاسر در غرب کاشان است.

 

شاید این جشن یكی از شاد ترین جشنهای ایرانی بوده باشد، متأسفانه ما نسبت به جشنهای كهن ایرانی نا آگاه مانده ایم و مراسم این جشن كه تا سی سال پیش در میان زرتشتیان برگزار می شد اكنون رو به خاموشی است....

تیر در اوستا تیشْتْرْیه1 و در پهلوی تیشْتَر2 است. نام ستاره ای است كه تازیان به آن شعرای یمانی و در زبانهای اروپایی، سیریوس3 نامیده می شود و ستاره باران است. هم چنین در اوستا نام یكی از ایزدان (ایزد باران و ترسالی) است. و در ضمن در یشْت ها، چهاردهیمن یشْت ویژه این ایزد است كه شرح پیكار این ایزد با دیو خشكسالی می باشد.
تیر یا تِشْتَرْ ستاره باران است و هرگاه كه در آسمان پیدا شود و بدرخشد، مژده باران می دهد. روز سیزدهم هر ماه منسوب است به این ایزد و مطابق معمول و سنت، در توافق نام روز و ماه، روز سیزدهم جشن تیرگان است. برای این جشن چندین علت و انگیزه آمده است.
مهم ترین این انگیزه ها، تعرض افراسیاب به ایران در زمان منوچهر و اختلاف مرزی كه موجب شد منوچهر مدتی با سپاه ایران در محاصره تورانیان بماند، و سپس قضیه تیر انداختن آرش مطرح می شود كه او تیری را به جهت تعیین مرز پرتاب می كند و به این مناقشات پایان می دهد.
سبب پیدایش جشن تیرگان نیز مانند بسیاری آداب و رسوم دیگر در فرهنگ ایرانی، با رویدادی سرنوشت ساز از تاریخ زندگی ایرانیان باستان هماهنگی یا پیوند یافته است.

روایت دیگر نیز درباره ی «آرش کمانگیر» اسطوره و قهرمان ملی ایرانیان است و اینکه میان ایران و توران سال ها جنگ و ستیز بود، در نبرد میان «افراسیاب» و «منوچهر»، شاه ایران، سپاه ایران شکست سختی می خورد؛ این رویداد در روز نخست تیر روی می دهد و در گذشته ها این روز برای ایرانیان عزا ای ملی بود (و جالب است بدانید هنوزم دیدار از خانواده های عزادار در این روز میان زرتشتیان رایج است) سپاه ایران در مازندران به تنگنا می افتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش در می آیند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستیز از میان برخیزد می پذیرند که از مازندران تیری به جانب خاور (خراسان) پرتاب کنند هر جا تیر فرو آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هیچ یک از دو کشور از آن فراتر نروند؛ تا در این گفتگو بودند، سپندارمذ (ایزدبانوی زمین) پدیدار شد و فرمان داد تیر و کمان آوردند. آرش در میان ایرانیان بزرگ ترین کماندار بود و به نیروی بی مانندش تیر را دورتر از همه پرتاب می کرد. سپندارمذ به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته است و باید توش و توان خود را در این راه بگذارد.
او خود را آماده کرد، برهنه شد، و بدن خود را به شاه و سپاهیان نمود و گفت ببینید من تندرستم و کژی ای در وجودم نیست، ولی می دانم چون تیر را از کمان رها کنم همه ی نیرویم با تیر از بدن بیرون خواهد آمد. آنگاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد تیر را رها کرد و خود بی جان بر زمین افتاد (درود بر روان پاک آرش و روان های پاک همه ی سربازان ایرانی).
هرمز، خدای بزرگ، به فرشته ی باد (وایو) فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد. تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان می رفت و از کوه و در و دشت می گذشت تا در کنار رود «جیهون» بر تنه ی درخت گردویی که بزرگ تر از آن در گیتی نبود؛ نشست.

آنجا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن جشن گرفتند .

 

  در جای دیگرابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه راجع به جشن تیرگان چنین میگوید :

هنگامی که افراسیاب پادشاه توران بر لشگر ایرانیان غلبه میکند ، منوچهر ( پادشاه ایران ) به جنگلهای مازندران پناه میبرد ، افراسیاب لشکر منوچهر را محاصره میکند و منوچهر به ناچار پیکی به نزد افراسیاب فرستاده و از او می خواهد که از کشور ایران به اندازه پرتاب یک تیر واگذارد و باقی را بگیرد ، افراسیاب با کمال میل این پیشنهاد را می پذیرد ، منوچهر فکر می کند که چه کسی را برای پرتاب تیر انتخاب کند تا اینکه یکی از فرشتگان خداوند به نام  اسفندارمذ پیش منوچهر آمده و آرش را که مردی خدا پرست و دیندار بود و در یکی از غارهای کوه البرز مشغول عبادت بود نامزد اینکار می کند ، چنانکه در اوستا آمده است ، آرش را حاضر میکنند و منوچهر تیر و کمان را به او داده و می گوید تو باید به فرمان خداوند این تیر را پرتاب کنی و کشور ما را از چنگال اهریمن ( لشگر افراسیاب ) رها سازی ، آرش برهنه می شود و به بالای بلند ترین نقطه کوه رویان می رود و خطاب به مردم می گوید : ای مردم بدن من را ببینید که سالم است و در آن هیچ زخم و جراحتی وجود ندارد ، اما بدانید که هنگامی که من این تیر را رها کنم تکه تکه خواهم شد و خود را فدای شما خواهم کرد ، آرش کمان را می گیرد و با تمام نیرو آنرا می کشد بگونه ای که تمام رگهای بدنش بیرون می زنند و پاره پاره می شوند ، او تیر را رها می کند و خداوند به باد فرمان می دهد که تیرش را از کوه رویان بردارد و به شهر فرغانه ( شهری در خاور افغانستان کنونی که فاصله آن تا جای پرتاب تیر هزار فرسنگ بود )  ببرد ، تیر پس از چند روز حرکت در این شهر به درخت گردوئی  برخورد می کند و این درخت گردو مرز بین ایران و توران می شود ، افراسیاب ناگزیر لشکر خود را از ایران بیرون می برد و ایرانیان آزاد میشوند .

این قضیه در روز سیزدهم تیر اتفاق افتاده بود و مردم این روز را جشن گرفتند و طی مراسمی آلات طبخ و تنورهای خود را ( که نشانه ای از دوران اسارت بود) شکستند و دیگی بزرگ فراهم کردند و هر کس هر چه که در خانه داشت از سبزی و نخود و حبوبات تا گوشت را در آن ریختند و آشی پختند و آنرا بین همه بخش کردند .
بنابه روایت دیگر، در زمان ساسانیان و پادشاهی فیروز، هفت سال در ایران خشکسالی روی داد. مردم ناگزیر روی به دشت و بیابان آوردند و با نیایش خود از پروردگار در خواست باران کردند. پس از چندی، بارش باران شروع شد و ایران از خشکسالی رهایی یافت. از آن سال به بعد ایرانیان در چنین روزی به یکدیگر آب می پاشند و شادی می کنند.

این جشن تا پیش از ظهور اسلام و حتی مدتی پس از آن در کشور ما بر پا می شد و طرفداران زیادی داشت ، اما پس از ظهور اسلام این جشن نیز به همراه دیگر آئین های زرتشتی منسوخ گردید و امروزه تنها در بین اقلیت زرتشتیان کشورمان این آئین برپا می شود.
اکنون نیز زرتشتیان  جشن تیرگان را با شکوه و شادمانی ویژه ای بر پا می دارند. در شهر کرمان و بم این آیین را تیرو جشن  نیز می گویند. روز پیش از جشن تیرگان، با شکوه و شادمانی تمام، خانه و بیرون آن را با آب و جارو تمیز می کنند. همه اهل خانه، سر و تن خود را شستشو داده، لباس نو می پوشند و به سرخوشی و شادی می پردازند.
پس همه از پیر و جوان، نخ تیر و باد را که از جنس ابریشم نازک و مجموعه یی از نخ های عموما هفت رنگ تابیده به نشانه رنگین کمان است، به مچ دست می بندند. این نخ را در کرمان و بم، تیرو می گویند. این نخ به هم تابیده را در روز جشن تیرگان به مچ دست و گاه به انگشت  دست می بندند و آن را تا روز باد به دست دارند. در روز باد ( ده روز بعد) نخ ابریشمی هفت رنگ را از دست باز می کنند، در جای بلندی مانند پشت بام می ایستند و آن را به باد می دهند، تا گذر تیر آرش به یاری ایزد باد را یادآوری کنند. در کرمان این کار را با خواندن شعر زیر انجام می دهند.
تیر برو باد بیا           غم برو شادی بیا
محنت برو روزی بیا       خوشه مرواری بیا
از بامداد روز جشن تیرگان، زرتشتیان به ویژه جوانان می کوشند به هر شیوه ممکن، به یکدیگر شادمانه آب بپاشند. از روی،کسانی که در روستاها زندگی می کنند به کنار چشمه ها یا جوی آب روان می روند و با شادی بیشتری، به یکدیگر آب می پاشند.
در شهرهای بزرگ، بعضی از خانواده ها به خارج از شهر می روند، محلی که در آن، آب فراوان تری وجود داشته باشد و امکان آب پاشی بیشتر و آزادانه را برای آنان فراهم تر نماید.

این جشن در میان زرتشیتان دوره ای ده روزه دارد یعنی از تیر روز روز سیزدم شروع می شود و در باد ایزد روز بیست دوم تمام می شود. زرتشتیان به این جشن تیرو جشن می گویند. قبل از عید خانه را خوب تمیز می كنند و در روز عید پوشاك نو و نقل و شیرینی و میوه تهیه می كنند. بامدادان شست و شو و غسل می كنند، خواندن دو نیایش خورشید نیایش و مهر نیایش از اوستا نیز بسیار نیكو است. همچنین در این روز كه جشن «آبریزان» هم به آن می گویند، زرتشتیان به یكدیگر آب می پاشند.
1.
Tishtrya
2.
Tishtar
3.
Sirius

 

مناسبت آب پاشی در این روز

 

این جشن در کنار آب ها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش ِرو همراه بوده و همچون دیگر جشن هایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی «آبریزگان» یا «آب پاشان» یا «سر شوران» یاد شده است.

در گذشته «تیرگان» روز بزرگداشت نویسندگان و گاه به «روز آرش شیواتیر» منسوب شده است.

«ابوریحان بیرونی» و «گردیزی» در «زین الاخبار» ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی یعنی «کیخسرو» را در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمه ای دانسته اند.

جشن تیرگان بجز این روز در نخستین تیر روز از سال یعنی سیزدهم فروردین (سیزده بدر) و سیزدهم مهرماه نیز برگزار می شود.

ارمنیان ایران نیز در روز سیزدهم ژانویه آیین هایی برگزار می کنند که برگرفته و در ادامه ی جشن تیرگان است.

در جشن تیرگان، شست و شو کردن در آب روان رسمی کهن است ، ابوریحان می نویسد:

«.... چون کیخسرو از جنگ با افراسیاب برگشت در این روز (تیرگان) به ناحیه ساوه عبور نمود و به کوهی که به ساوه مشرف بود بالا رفت و تنها خود او ، بدون هیچ یک از لشکریان به چشمه ای وارد شد و فرشته ای را دید ، در دم مدهوش شد. ولی این کار با رسیدن بیژن پسر گودرز مصادف شد و قدری از آب چشمه بر روی کیخسرو ریخت .... و رسم اغتسال و شست و شوی به این آب و دیگر آب های چشمه سار ها باقی و پایدار ماند، از راه تبرک.» 

گردیزی نیز شست و شو کردن در جشن تیرگان را، که به روزگار او مرسوم بوده ،به داستان کیخسرو مربوط می داند. (کتاب آیین ها و جشنهای کهن در ایران امروز ، نوشته محمود روح الامینی ، بخش جشن تیرگان

 

فال کوزه

یکی دیگر از مراسم این جشن مانند بسیاری از جشن های ایرانی «فال کوزه»(چکُ دولَه) می باشد.

روز قبل از جشن تیرگان، دوشیزه  ای را برمی گزینند و کوزه ی سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او می دهند که «دوله» نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر می کند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه ی آن می اندازد آنگاه «دوله» را نزد همه ی کسانی که می برد که آرزویی در دل دارند و می خواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آن ها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند این ها در آب دوله می اندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد می برد و در آن جا می گذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه ی کسانی که در دوله جسمی انداخته اند و نیت و آرزویی داشتنه اند در جایی گرد هم می آیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع می آورد. در این فال گیری بیشتر بانوان شرکت می کنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی می خوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله می برد و یکی از چیزها را بیرون می آورد، به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه می شود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بوده است.

 

دستبند تیر و باد

در آغاز جشن بعد از خوردن شیرینی، بندی به نام «تیر و باد» که از 7 ریسمان به 7 رنگ متفاوت بافته شده است به دست می بندند و در باد روز از تیرماه (9 روز بعد) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند پشت بام به باد می سپارند تا آرزوها و خواسته هایشان را به عنوان پیام رسان به همراه ببرد.
این کار با خواندن شعر زیر انجام می شود :

تــیـــر بــرو بــاد بــیـا      غــم بــرو شـادی بـیا
محنت برو روزی بیا       خـوشه ی مرواری بیا

در باورهای مردم، درباره ی جشن تیرگان دو روایت وجود دارد که روایت نخست همچنان که در بالا گفته شد مربوط به فرشته باران یا «تیشتر» می باشد و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است :

در اوستا، تشتر یشت (تیر یشت)، تیشتر فرشته ی باران است که در ده روز اول ماه به چهره ی جوانی پانزده ساله در می آید و در ده روز دوم به چهره ی گاوی با شاخ های زرین و در ده روز سوم به چهره ی اسبی سپید و زیبا با گوش های زرین.

تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرین گوشی، با ساز و برگ زرین، به دریای کیهانی فرو می رود. در آنجا با دیو خشکسالی «اپوش» که به شکل اسب سیاهی است و با گوش و دم سیاه خود، ظاهری ترسناک دارد، روبه رو می شود. این دو، سه شبانه روز با یکدیگر به نبرد برمی خیزند و تیشتر در این نبرد شکست می خورد، به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری و مدد می جوید و به خواست و قدرت پروردگار این بار بر اهریمن خشکسالی پیروز می گردد و آب ها می توانند بدون مانعی به مزرعه ها و چراگاه ها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای گیهانی برمی خاستند به این سو و آن سو راند، و باران های زندگی بخش بر هفت کشور زمین فرو ریخت و به مناسبت این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن پرداختند.

سرچشمه ها :

1 _ آثار الباقیه ، ابوریحان بیرونی ، به کوشش اکبر دانا سرشت

2 – هنر ایران در دوران پارت و ساسانی ، گیریشمن ، برگردان بهرام فره وشی

3 – تاریخ ماد ، دیاکونوف ، برگردان کریم کشاورز

 

آذرمهر بازدید : 19 پنجشنبه 09 خرداد 1392 نظرات (0)

 

نوروز باستان

 « اهورامزدا، خدایی بزرگ است! آنکه اين زمين را آفريد، آنکه آن آسمان را آفريد، آنکه مردم را آفريد، آنکه شادي وسور را براي مردمش  به ارمغان آورد»

جشن‌های بزرگ ایرانیان باستان عبارت بودند از:نوروز،مهرگان،جشن های آتش،جشن فردگان،جشن گاهنبارها که در  هر یک از این جشن‌ها مراسم سوری و شادی ها بر پا می شده است

فروردين از آنِ فروهرهاي پاکانست که براي ديدار کسان خود به زمين مي‌آيند. براي فرخندگي آتش مي‌افروختند و بنام هفت امشاسپندان (سپند مينو و شش فروزه‌ي اهورايي) سفره هاي هفت سين مي‌چيدند. نوروز را روز آغازين آفرينش نيز ناميده اند که ، اهورامزدا جهان را بيافريد ؛ از اينروست که نخستين روز فروردين، بر تمامی ایرانیان روزی بزرگی ست.نوروز تجديد خاطره‌ي بزرگي است از دلبستگي آدمي به جان جهان و طبيعت دل انگيز آن و ‌يادي است به قدمت هزاره ها و به عظمت‌يک ملت. و چه زيباست آيين باستاني ايران ، شادي و سور زمين و شکفتن جهان، هرکسی  را به روزگار کهن و دیرینه ای  مي‌برد؛آنها را حس مي‌کند و نياکان خويش رابه‌ ياد می  آورد .

و ما در اين لحظه، در اين نخستين لحظات آغاز آفرينش، نخسين روز خلقت، روز اهورامزدا، آتش اهورايي نوروز را باز برمي‌افروزيم و در عمق وجدان خويش به پايمردي خيال، از صحراهاي مرگ زده‌ي قرون تهي مي‌گذريم و در همه‌ي نوروزهايي که در زير آسمان پاک و آفتاب روشن سرزمين ما برپا مي‌شده است، با همه‌ي زنان و مرداني که خون آنان در رگ هايمان مي‌دود، شرکت مي‌کنيم و بدينگونه "بودن خويش" را به عنوان‌يک ملت، در  اين ميعادگاهي که همه‌ي نسل هاي تاريخ و اساطير ملت ما حضور دارند، با آنان پيمان وفاداری مي‌بنديم و "امانت عشق" را از آنان به مي‌گيريم که "هرگز نميريم" و " دوام راستين" خويش را به نام ملتي که در اين صحراي عظيم بشري، ريشه در عمق فرهنگي سرشار از غنا و قداست و جلال دارد و برپايه‌ي اصالت خويش در رهگذر تاريخ ايستاده است، بر "صحفه های عالم" ثبت مي‌کنيم.»

 پس ازسالشماري اوستايي در ايران، در  واپسين سالهاي شاهنشاهي داريوش بزرگ،  در بامداد نخستين روز فرودين (هرمزد روز)  سال ۷۲هخامنشي (۴۸۷پيش از ميلاد) به افق تخت جمشيد،  ماه هاي هخامنشي که نمونه‌ي ايراني ماه هاي بابلي بود، با ماه هاي اوستايي تطابق داده شد، و از اين هنگام بدينور نوروز در آغاز بهار ثابت شده و آنرا جشن مي‌گرفتند، اين اقدام در عالم گاهشماري ايران و ستاره‌شناسي،‌يكي از كارهاي مبتكرانه و مهمي است كه در روزگار داريوش بزرگ انجام گرفت. 

بي گمان‌يادواره ها‌يي از برافراشتن تالارهاي تخت جمشيد در آن تخت  بلند در دامنة كوه مهر (شايد اين نام بمناسبت بر آمدن خورشيد‌يا مهر فروزان از پشت آن كوه به آن داده شده است)  در ذهن مردم ايران بازمانده است  که مي‌دانستند ميان بنياد كاخ با برگزاري آيين نوروز و مهرگان در آن و گردآمدن در باريان و بزرگان و نمايندگان كشورهاي گوناگون  پيوندي وجود داشته است. همچنين از مراسم تحويل خورشيد به برج حمل و مراسمي كه در تابيدن نخستين پرتو خورشيد در بامداد نخستين روز تابستان بزرگ و سال نوين را مي‌گرديد، خاطرهايي در ذهن مردم ايران بوده است. از اينرو با توجه به آنکه سرآغاز نوروز بسيار دور و شايد به روزگار جمشيد بوده است، و همآنکه در روزگار داريوش بزرگ گاهشماري هاي ايراني‌يگانه گشت، آنرا از جمشيد دانستند.

جشن زایش اشو زرتشت

 

ششمین روز فروردین که بنا به نظر بسیاری محققان و موبدان زرتشتی، سالروز تولد زردشت اسپنتمان است، به نوروز بزرگ معروف است. دراین روز زردشیان در آتشكده‌های هر شهر گردهم می آیند، به سخنراني‌هاي مذهبي گوش مي‌دهند، اوستا مي‌خوانند و تولد پيامبرشان را جشن مي‌گيرند. آب پاشیدن به همدیگر، دود کردن اسپند و پخش کردن سنجد و آویشن نیز از دیگر مراسم‌های این جشن است.
گاتاخواني، دف زني و سخنراني در مورد تاريخچه نوروز و جشن زايش زردشت از جمله برنامه‌هاي اين مراسم می باشد. حضور در نيايشگاه شاور اهرام ايزد و ساير نيايشگاه‌ها و مكان‌هاي مقدس ديني در صبح روز ششم فروردين از ديگر آيين‌هاي بزرگداشت زايش زردشت است، كه در همه شهرهاي زردشتي نشين برگزار مي‌شود.

                                                   سیزده به در

جشن سيزده فروردين ماه روز بسيار مبارک و فرخنده است. ايرانيان چون در مورد اين روز آگاهي کمتري دارند آن روز را نحس مي دانند و براي بيرون کردن نحسي از خانه و کاشانهً خود کنار جويبارها و سبزه ها مي روند و به شادي مي پردازند. تا کنون هيچ دانشمندي ذکر نکرده که سيزده نوروز نحس است. بلکه قريب به اتفاق روز سيزده نوروز را بسيار مسعود و فرخنده دانسته اند. مثلا در صفحهً 266 آثار الباقيه جدولي براي سعد و نحس آورده شده که در آن سيزده نوروز که تير روز نام دارد کلمهً ( سعد ) به معني فرخنده آمده و به هيچ وجه نحوست و کراهت ندارد.  بعد از اسلام چون سيزدهً تمام ماه ها را نحس مي دانند به اشتباه سيزده عيد نوروز را نيز نحس شمرده اند. وقتي دربارهً نيکويي و فرخنده بودن روز سيزدهم نوروز بيشتر دقت و بررسي کنيم مشاهده  مي شود موضوع بسيار معقول و مستند به سوابق تاريخي است. سيزدهم هر ماه شمسي که تير روز ناميده مي شود مربوط به فرشتهً بزرگ و ارجمندي است که " تير " نام دارد و در پهلوي آن را تيشتر مي گويند. فرشتهً مقدس تير در کيش مزديستي مقام بلند و داستان شيريني دارد. ايرانيان قديم پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادي کردن که به ياد دوازده ماه سال است، روز سيزدهم نوروز را که روز فرخنده ايست به باغ و صحرا مي رفتند و شادي مي کردند و در حقيقت با اين ترتيب رسمي بودن دورهً نوروز را به پايان ميرسانيدند.

سبزه گره زدن

افسانهً آفرينش در ايران باستان و مسئلهً نخستين بشر و نخستين شاه و دانستن رواياتي دربارهً کيومرث حائز اهميت زيادي است. در اوستا چندين بار از کيومرث سخن به ميان آمده و او را اولين پادشاه و نيز نخستين بشر ناميده است. گفته هاي حمزه اصفهاني در کتاب سني ملوک الارض و انبياء و گفته هاي مسعودي در کتاب مروج الذهب جلد دوم و بيروني در کتاب آثار الباقيه بر پايهً همان آگاهي است که در منابع پهلوي وجود دارد. مشيه و مشيانه که پسر و دختر دوقلوي کيومرث بودند روز سيزده فروردين براي اولين بار در جهان با هم ازدواج نمودند. در آن زمان چون عقد و نکاحي شناخته شده نبود آن دو به وسيله گره زدن دو شاخه پايهً ازدواج خود را بنا نهادند. اين مراسم را بويژه دختران و پسران دم بخت انجام ميدادند و امروز هم دختران و پسران براي بستن پيمان زناشويي نيت مي کنند و علف گره مي زنند. اين رسم از زمان کيانيان تقريباً متروک شد ولي در زمان هخامنشيان دوباره شروع شده و تا امروز باقي مانده است. در کتاب مجمل التواريخ چنين آمده " اول مردي که به زمين ظاهر شد پارسيان او را کل شاه گويند. پسر و دختري از او ماند که مشيه و مشيانه نام گرفتند و روز سيزدهً نوروز با هم ازدواج کردند و در مدت پنجاه سال هيجده فرزند بوجود آوردند و چون مردند جهان نود و چهار سال بي پادشاه بماند " . چنانکه در بحث جشن نوروز اشاره شد کردهاي ايران و عراق که زرتشت را از خود مي دانند روز سيزدهم فروردين را جزو جشن نوروز به حساب مي آورند.

جشن اردیبهشتگان

جشن ارديبهشتگان  يكي از جشن هاي بزرگ زرتشتيان است ، با برابري روز و ماه ارديبهشت، يعني سوم اريبهشت ماه  هماهنگ است.اين روز بزرگ يادآور اهورايي ارديبهشت يا اشه وهيشته و ويژگيهاي آن يعني بهترين راستي و پاكي مي باشد.ارديبهشت، دومين امشاسپند، داراي انگاره اي مادي است به نام آتش يا آذر، فروغي خدا داده كه گرمي بخش و فروزان و پاك كننده و در يك كلام زندگي بخش است و پرتوهاي نوراني آن هستي را از نيستي جدا مي گرداند وراست را از دروغ باز مي شناساند. پس بجاست كه آتش را نموداري از آن داده بزرگ بدانيم.

جشن تیرگان

اين جشن ميان زرتشتيان دوره اي ده روزه داشت و از تيرماه ، روز سيزدهم شروع و به باد ايزد يعني روز بيست و دوم پايان مي گرفت. زرتشتيان تيرگان را “ تير و جشن  ” مي نامند و برايش اهميت فراواني قايل اند. لباس و پوشاك نو مي پوشند و نقل و شيريني و ميوه و خوراك هاي سنتي و ويژه مي پزند. پيش از اين روز خانه را خوب پاكيزه نموده و بامدادان شست و شو مي كنند و خواندن دو نيايش “ خورشيد نيايش ” و “ مهرنيايش” از اوستا را بسيار نيكو مي دانند

“ تير و جشن” يكي از شادترين جشن هاي كهن ايراني بوده باشد. در اين جشن بيش از همه بچه ها بهره مي بردند با تارهاي نخي و رنگيني كه به مچ دست مي بستند در كوچه ها و خانه ها ، ترانه مي خواندند و كنار نهرها و جويها  به هم آب مي پاشيدند و يا به آب مي پريدند .

 

جشن امردادگان

 واژه اوستايی امرداد،(امرتاته ) است که به معنی بي مرگي است و اگر الف آن را که پیشوند نفی است از قلم بیندازیم معنی آن عوض شده و فرشته بی مرگی و جاودانگی به دیو نیستی و مرگ تغییر شکل می دهد..بنابراین شایسته است که این کلمه را امرداد بخوانیم، و چون امرداد فرشته جاودانگی و بی مرگی می باشد، در عالم جسمانی نگهبانی گیاهان و روییدنی ها و آبادانی و افزایش دار و درخت با اوست. نیاکان ما در این روز به باغ ها و مزارع خرم و دلنشین می رفتند و پس از نیایش به درگاه اهورامزدا طی مراسمی این جشن را با شادی و سرور در هوای پاک و در دامن طبیعت برگزار می کردند.

 مهرگان: عید جوانان و آینده سازان

«روز مهر» در ماه مهر (شانزدهم)، مهمترين روز آيين هاي مهرگان بود. آيين هاي مهر (جشن هاي مهرگان) پس از نوروز، مهمترين عيد ملي ايرانيان بوده است. نوروز با بهار و شكوفه و نويد بركت آغاز مي شد و مهرگان به خاطر پايان رسيدن كار جمع آوري محصول و آغاز شش ماهه شب هاي طولاني تر و سرما.
«مهرگان» ويژه آيين هاي سپاسگزاري به درگاه خداوند [اهورامزدا] است كه اين همه نعمت را به انسان ارزاني داشته و نيز استفاده از اين فرصت براي تحكيم دوستي ها، محبت ها و عواطف انساني بوده است. به نظر بسياري از مورخان، «مهرگان» آيين الزام ايرانيان به دوستي كردن و مهر ورزيدن به يكديگر هم به شمار مي آيد. در گذشته، در روزهاي مهرگان (4 تا 6 روز) مردم مهماني هاي بزرگ برپا مي كردند و پذيرايي با ميوه تازه در مهرگان و ميوه خشك (آجيل و خشكبار) در نوروز است.

جشن آذرگان

 آذر به چم  آتش است و يكي از چهار آخيش(عنصر پاك كننده) نزد ايرانيان باستان است. از آن جا كه آتش بهترين و سريعترين عنصر پاك كننده و گرمابخش مي باشد از زمان هاي قديم مورد احترام بوده است.

   در آذر نهمين روز از ماه  به موجب برخورد نام ماه و روز، جشن آذرگان برگزار مي شد. همچنين در اين روز به افروختن آتش در خانه ها به موجب نزديكي و آغاز زمستان نياز مي آمد. ايرانيان در جشن آذرگان مانند ساير جشن ها با لباس آراسته و تميز، پروردگار را سپاس گفته و پس از نيايش به شادي مي پردازند.

   يافتن آتش بزرگترين پديده و يافته آدمي است. پيشرفت تمدن انسان مديون آتش است. ايرانيان نخستين بار آتش را در تلاش زندگي يافته اند و گويند كه هوشنگ شاه پيشدادي روزي با همراهان خويش به شكار مي رفته است. بر سر راه خود ماري مي بيند و براي كشتن آن سنگي پرتاب كرده است كه به گفته فردوسي:

نشد مار كشته وليكن ز راز         پديد آمد آتش از آن سنگ باز

جشن شب یلدا

 جشن شب یلدا جشنی ست که از 7000 سال پیش تا کنون در ميان ایرانيان برگزار میشود. 7000 سال پیش نیاکان ما به دانش گاهشماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است. در این جستار از سخنرانی دکتر جنیدی و دکتر کزاری برداشت هایی شده:

 جشن شب یلدا، همانند جشنهایی همچون نوروز و مهرگان، پس از تازش اسکندر، تازیان، و مغولها پابرجا مانده است و در تک تک خانه های ایرانیان راستین با گردآمدن خانواده ها به دور هم برگزار میشود. 

 جشن چهارشنبه سوری

چهارشنبه سوري نام واپسين چهارشنبه‌ي تقويم خورشيدي ايراني است، كه شب آن با رسوم و آيين‌هايي ويژه، خصوصاً پرش از روي آتش مشخص مي‌شود. نام‌هاي محلي گوناگون اين روز عبارت است از: گول چارشمبه (اردبيل)، گوله گوله چارشمبه (گيلان)، كوله چووارشمبه (كردستان)، چووارشمبه كولي (قروه، نزديك سنندج)، و چارشمبه سرخي (اصفهان). برخي دانشمندان واژه‌ي «سوري» را با «سور» (ميهماني، جشن) ارتباط داده و آن را به معناي «وابسته به سور، جشن‌آميز» گرفته‌اند، برخي ديگر، به طور موجه‌تري، سور را گونه‌اي ديگر از واژه‌ي سرخ مي‌پندارند (مانند گل سوري ”گل سرخ“) و آن را اشاره‌اي به خود آتش يا به «سرخي»، به مفهوم تن‌درستي يا بلوغ، كه به طور فرضي با پرش از روي آتش به دست مي‌آيد، مي‌انگارند.

 سپندارمذگان

 در ايران باستان، نه چون روميان از سه قرن پس از ميلاد، كه از بيست قرن پيش از ميلاد، روزي موسوم به روز عشق بوده است!

اين روز "سپندار مذگان" يا "اسفندار مذگان" نام داشته است.

 فلسفه بزرگداشتن اين روز به عنوان "روز عشق" به اين صورت بوده است كه در ايران باستان هر ماه را سي روز حساب مي كردند و علاوه بر اينكه ماه ها اسم داشتند، هريك از روزهاي ماه نيز يك نام داشتند.سپندار مذ لقب ملي زمين است. يعني گستراننده، مقدس، فروتن.

 زمين نماد عشق است چون با فروتني، تواضع و گذشت به همه عشق مي ورزد. زشت و زيبا را به يك چشم مي نگرد و همه را چون مادري در دامان پر مهر خود امان مي دهد. به همين دليل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق مي پنداشتند.

 

آذرمهر بازدید : 43 دوشنبه 06 خرداد 1392 نظرات (0)

 

جشن خردادگان خجسته باد

 

www.uplooder.net

نام جشن :خُردادگان.

واژه جشن از کلمه یسنه اوستایی است با ریشه ای اوستایی به معنای ستایش کردن . بنابراین معنای واژه جشن، ستایش و پرستش است .

زمان برگزاری :روز خرداد ( ششمین روز  ماه ) از ماه خرداد ( سومین ماه سال )در گاهشماری ایرانی

انگیزه برگزاری: فرخندگی هم نامی روز و ماه به نام امشاسپند خرداد و بزرگداشت جایگاه آن در اندیشه ایرانیان.

مفهوم امشاسپند خرداد:خرداد » در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُـردات» یا « هُردات » به معنی رسایی و کمال است که در گات ها یکی از فروزه های اهورا مزدا و در اوستای نو نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورا مزدا است. خرداد، امشاسپند بانویی است که نگهداری از آب ها در این جهان خویشکاری اوست و کسان را در چیرگی بر تشنگی یاری می کند از این روی در سنت، به هنگام نوشیدن آب از او به نیکی یاد می شود. در گات ها، از خرداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد می شود و در اوستای نو نیز این دو امشاسپند، پاسدارنده آب ها و گیاهان اند که به یاری مردمان می آیند و تشنگی و گرسنگی را شکست می دهند. در یسنا، هات 47، آمده است که اهورامزدا رسایی خرداد و جاودانگی امرداد را به کسی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارش برابر آیین راستی است.
خورداد، اَمشاسپند ِنگاهبانی آب ها، نهرها و دریاها است و مظهری است از مفهوم نجات بشر و از آنجا که پاره ای از مراحل آفرینش، مانند آب و گیاه به گونه ی طبیعی جفت اند، همواره در متون کهن همراه با امرداد، امشاسپند نگاهبان گیاه آورده می شود.
پیشکش این دو امشاسپند ثروت و رمه (چهار پایان) است، به گونه ای که این دو، نماینده ی آرمان های نیرومندی، سر چشمه ی زندگی و رویش هستند.

 

هماوردان خاص آن ها، دیوان‌ «گرسنگی» و «تشنگی»اند و همکاران خرداد نیز، ایزد «تیشتر» و «باد» و «فروهر پرهیزکاران» هستند.

 

 در باور ایرانیان، خرداد در هنگام حمله ی اهریمن، آب را به یاری فروهرها می ستاند، به باد می سپارد و باد آن را با شتاب به سوی کشورها می برد و به وسیله ی ابر می باراند.

 

امشاسپند خرداد در متن های کهن : چهارمین یشت از یشت های بیست و یک گانه اوستا، ویژه ستایش و نیایش امشاسپند بانو خرداد است که در آن یشت از زبان اهورا مزدا یادآور می شود که « ... یاری و رستگاری و رامش و بهروزی خرداد را برای مردمان اشون بیافریدم...» و سپس تاکید می شود هر آن کس که خرداد را بستاید همانند آن است که همه امشاسپندان را ستایش کرده است.
در بندهش(= بـُن دهیشنَ = آغاز آفرینش)، یکی از کتاب های پهلوی که بر اساس ترجمه ها و تفسیرهای اوستا تدوین یافته و در بردارنده ی اسطوره های مربوط به آفرینش، تاریخ اساطیری و تاریخی ایرانیان، جغرافیای اساطیری و حتی نجوم و ستاره شناسی است، درباره ی این امشاسپند آمده است :
 « ... ششم از مینویان، خرداد است؛ او از آفرینش گیتی آب را به خویش پذیرفت..» ، « ... خرداد سرور سال ها و ماه ها و روزهاست [ واین] که او سرور همه است. او را به گیتی، آب خویش است. چنین گوید: هستی، زایش و پرورش همه موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست...»
چون اندرسال، [ اگر ] نیک شاید زیستن، به سبب خرداد است ... او که آب را رامش بخشد یا بیازارد، آن گاه، خورداد [ از او ] آسوده یا آزرده بود. او را همکار، تیر و باد و فروردین است.
در بندهش همچنین از گل سوسن به عنوان گل ویژه امشاسپند‌بانو «خُرداد» نام برده شده است: «... این را نیز گوید که هرگلی از آنِ امشاسپندی است؛ و باشد که گوید: ... سوسن خرداد را، ...» که بر این بنیان بهترین نماد برای جشن خردادگان گل سوسن است.

 

در یشت های اوستا، برای دو امشاسپند، «اردی بهشت» و «خرداد»، هر یک یشتی جداگانه موجود است. «خرداد یشت»، چهارمین یشت اوستا است که متاسفانه آسیب زیادی دیده و بسیاری از واژگان آن از بین رفته یا ناخواناست. ولی در آنچه اکنون دردست است (در یازده بند)، به یاد کردن از امشاسپندان به ویژه خورداد سفارش بسیار شده، چون یاد آنان دیوان را دور می سازد و یاد خورداد، به ویژه دیو «نسو»(= دیو فساد و گندیدگی) را می راند. دراین یشت، به صراحت آمده که خداوند یاری و رستگاری و رامش و سعادت را از طرف امشاسپند خرداد به مرد پاک دین می بخشد.

 

 در بند ده این یشت می خوانیم:

 

 »او را  - امشاسپند خرداد را - برای فـَرّ و فروغش با نماز [ی به بانگِ ] بلند با و با زَور (1) می ستاییم.

 

ما امشاسپند خرداد را با هَوم (2) آمیخته با شیر، با بَرسَم (3) با زبان خرد، و «منثره» با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا می ستاییم«

 

 نیاکان فرهیخته ی ما در این روز به کنار چشمه سارها، رودها و دریاچه ها رفته و همراه با نیایش اهورامزدا و جشن و شادمانی تن خود را نیز با آب می شسته اند.

 

ابوریحان بیرونی نیز در آثار الباقیه به مراسم شستشوی ویژه ای که در این روز برگزار می شده است اشاره کرده است.

 

 اهورامزدا از سرچشمه ی بخشایندگی خویش این فروزه را به واسطه ی امشاسپند هئوروتات به آفریدگان خود بخشیده تا هر پدیده ای رسا گردد و رسایی و تندرستی نه تنها ویژه ی این جهان است، بلکه رسایی مینوی و تندرستی روح و روان، هدف والای جهانیان است.

 

اهورامزدا می خواهد که همگان به یاری امشاسپند هئوروتات از این بخشایش مینوی و مهربانی حقیقی برخوردار گشته و هرکس بتواند با نیروی رسایی و پرورش و افزایش آن در وجود خویش، دارای مقام رسایی و کمال بی زوال گردد.

 

 گل ویژه جشن خردادگان : در کتاب بندهش از گل سوسن به عنوان گل ویژه امشاسپند بانو « خُرداد » نام برده شده است که بر این بنیان بهترین نماد برای جشن خردادگان گل سوسن است. معروف ترین نمونه های گل سوسن نزد ایرانیان سوسن سپید Lilium candidum ) ) یا سوسن آزاد است که به نام سوسن ده زبان یا سوسن گل دراز نیز شناخته می شود، همچنین یکی  دیگر از گونه های نادر گل سوسن که بومی برخی مناطق شمالی ایران است ، سوسن چلچراغ ( Lilium lederbourii ) نام گرفته است. در متن پهلوی « خسرو قبادان و ریدکی» بوی گل سوسن سپید، چون « بوی دوستی » توصیف شده است.

 

www.uplooder.net

 

در نمادهای دینی و هنری، سوسن نشان پاکی است. در استوره‌های ایرانی از آنجا که در این جهان نگاهبانی از آب‌ها خویشکاری امشاسپندبانو «خرداد» است و «سوسن» گل ویژه امشاسپند بانو «خرداد» است پس سوسن را به «آناهیتا» ایزدبانوی آب‌های روان نیز منسوب دانسته و از این روی جنبه آزادگی ناهید را به سوسن نسبت داده‌اند و گفته شده که در استوره‌های ایرانی سوسن و سرو که نمادهای آزادی به شمار می‌روند با زنبق و مورد و نرگس و اسپرغم از نشانه‌های مخصوص ناهید هستند.

 

 از طرف دیگر سوسن یا «شوشن» مظهر و همنام و هم‌معنی شهر «شوش» - شهر باستانی خوزستان- است و گفته اند که شهر شوش نام خود را از گل سوسن یا شوشن یا شوشان گرفته است.  در تفسیر این موضوع همچنین گفته‌اند که چون شوش در روزگاران کهن -چنانکه در لوح‌های سومری نیز اشاره شده- شهری چند زبانه و کانون زندگی مردمان گوناگون با ده‌ها زبان و گویش گوناگون بوده،  مفهوم «سوسن ده زبان» را می‌توان نزدیک به «شوش ده زبان» یا چند زبان دانست و این مفهوم در ادب فارسی به صورت سوسن زبان‌آوار  و صد زبان زنده مانده است.

 

شهر باستانی شوش واقع در 150 کیلومتری شرق رود دجله در استان خوزستان واقع است. شوش روزگاری مرکز برخورد دو تمدن مهم میان‌رودان و  ایلام بوده که هریک به سهم خود بر دیگری تأثیر داشته ‌است، این منطقه پایتخت سیاسی ایلامی‌ها بوده‌ است. قرار گرفتن این منطقه در شمال خلیج فارس و نیز همسایگی با میان‌رودان در پیدایش این وضعیت ویژه تأثیر بسیاری داشته ‌است.
شهر شوشتر نیز در استان خوزستان و نزدیکی شهر شوش، نام خود را از شوشن یا سوسن گرفته است. شوشتر نیز به دلیل موقعیت ویژه‌ای که در جلگه خوزستان دارد مهد رودخانه‌های بزرگی چون کارون و دز است. سازه‌های آبی شوشتر نیز که در جهان معروف است، اهمیت و ارتباط این شهر را با آناهیتا بیشتر نشان می‌دهد.
 در «مزامیر داوود» از سوسن به عنوان نغمه و نوایی از موسیقی یا ساز  و ابزار نوازندگی و خنیاگری یاد شده است که این ویژگی ارتباط آن را با ناهید محکم‌تر می‌کند. افزون بر این در معماری نقش یا طرح سوسن یا «سوسن‌کاری» به کنایه و رمز از «شهر شوش» یا «گل سوسن» یا ایزدبانوی سوسن معروف بوده است.

www.uplooder.net

در بسیاری از سروده‌های سرایندگان پارسی‌گو در چهارگوشه ایران‌زمین نیز همچون عطار نیشابوری، مولوی بلخی، خواجوی کرمانی،  وحشی بافقی،  مجیرالدین بیلقانی، صائب تبریزی، ناصر خسرو قبادیانی،  منوچهری دامغانی، اوحدی مراغه‌ای، خاقانی شروانی، فرخی سیستانی، امیر معزی، کمال خجندی، عبدالواسع جبلی، سنایی، نظامی گنجوی، امیر خسرو دهلوی، هلالی جغتایی، جامی، نظیری نیشابوری، فخرالدین اسعد گرگانی، قطران تبریزی، انوری ابیوردی، کمال اسماعیل، عبید زاکانی، حسن غزنوی، سوزنی سمرقندی، بشار مرغزی، مسعود سعد سلمان، عثمان مختاری، شاهی سبزواری، و حافظ شیرازی از سوسن نام برده شده است که نشان از آشنایی مردم همه نواحی ایران با این گل زیباست. بشار مرغزی گوید:

 

چون نوبهار باغ بیاراست چون بهشت / از سوسن سفید و گل سرخ و شنبلید

 

اندر میان سبزه به دشت و به کوهسار / مشکین بنفشه و سمن و لاله بردمید

 

گل سوسن را در ادب فارسی نیز «آزاد» نامیده‌اند و سرایندگان صفت «آزادگی» سوسن را دست‌مایه شعر خود قرار داده‌اند. چنانکه مولوی بلخی گوید:

 

داد سخن دادمی، سوسن آزادمی / لیک ز غیرت گرفت دل ره گفتار من

 

بنا بر این، در ادب فارسی سوسن نماد کسی است در عین «زبان‌آوری»، «خاموش» است. چنانکه عطار نیشابوری نیز گوید:

 

سوسن چو زبان داشت، فرو شد به خموشی / در سینه او گوهر اسرار نهادند 

 

گل سوسن از تیرهLiliaceae  یا سوسن‌هاست. سوسن به رنگ‌هایی چون سپید، زرد، کبود و آسمانی یافت می‌شود. معروف‌ترین نمونه‌های گل سوسن نزد ایرانیان سوسن سپید Lilium candidum  یا سوسن آزاد است که به نام سوسن ده زبان یا صد زبان یا سوسن گل دراز نیز شناخته می شود.

 

یکی  دیگر از گونه‌های نادر گل سوسن نیز که بومی برخی مناطق شمالی ایران است، سوسن چلچراغ  Lilium lederbourii نام گرفته است که به صورت محدود در مناطقی مورد حفاظت از استان‌های گیلان و مازندران در ناحیه عمارلو و جنت رودبار می‌روید و  نخستین گیاهی است که به عنوان میراث طبیعی ملی در ایران به ثبت رسیده است. 

 

در متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدکی» بوی گل سوسن سپید، چون «بوی دوستی» توصیف شده است. ابوریحان بیرونی نیز در کتاب «صیدنه» به نقل از ابوحنیفه دینوری، «سوسن سپید» را خوش‌بوی ترین نوع سوسن می‌داند و همچنین گوید که «پارسیان» سوسن سپید را سوسن آزاد گویند.

 

 

www.uplooder.net

 

البته به خاطر شباهت زیاد گل‌های تیره سوسن یا   Liliaceaeبا گل‌های تیره زنبق (چمبگ) یا   Irisdaceae ، در برخی از متون و فرهنگ‌ها بعضی از گونه‌های زنبق با سوسن یکی گرفته شده‌اند، چنانکه گاه Iris florentina یا زنبق سفید را به جای سوسن سفید یا سوسن آزاد گرفته‌اند. البته روشن است که بر بنیان بندهش، زنبق یا چمبگ ویژه امرداد امشاسپند است و سوسن و زنبق را با وجود شباهت‌ها نباید به جای هم به کار برد. البته ارتباط نزدیک بین خرداد و امرداد امشاسپند نیز در ایجاد این یکسان‌پنداری بی‌تاثیر نبوده است.  

 

اگرچه امروزه در شهرهای شوش و شوشتر ایران نشانی از گل سوسن نمی‌بینیم ولی نماد‌هایی از آن را در آثار برجای مانده از ایران دوره ساسانی تا میان‌رودان و مصر باستان می‌توان یافت. اما نماد سوسن یا طرح ((fleur-de-lis برگرفته از گونه‌ای سوسن زرد یا Lilium bosniacum و گاهی زنبق زرد یا Iris pseudacorus به عنوان نماد کمال، نور و زندگی در بسیاری از کشورهای اروپایی، آمریکا و کانادا به عنوان نشان ملی، نشان خانوادگی، نشان نجابت، نماد پادشاهی و به عنوان یک نشانه هنری و یا تزئینی کهن در بسیاری از بناهای تاریخی، پرچم‌ها، آرم کشورها، علامت تیم‌های ورزشی، نشان پیشاهنگی، نشان‌های نظامی و مدال‌ها از دیرباز تاکنون به کار می‌رود و گاه به عنوان نماد پاکی در ارتباط با مریم باکره جنبه مذهبی می‌یابد. 

 

www.uplooder.net

 

 البته برخی نیز بر این باورند که این نقش نمادین دختر با گلی در دست مربوط به «دن» یا «دئنا»ی فرد درگذشته است که به صورت دوشیزه‌ای زیباروی با گل خوش‌بوی در دست تصویر شده است.

 

 «دئنا» در اوستا، «دن» در پهلوی و « دین» در فارسی به معنی «اندیشیدن و شناختن» و گاه به معنی «یکی از نیروهای پنجگانه اهورایی در درون آدمی» که از آن به وجدان یا نیروی ایزدی بازشناسی نیک از بد تعبیر کرده‌اند. بر بنیان یک باور کهن در روز چهارم پس از مرگ اگر شخص نیکوکار باشد، «دن» یا «دئنا» به صورت دوشیزه‌ای زیبا و اگر گناهکار باشد به صورت پیرزنی زشت، روان او را پذیرا و به بهشت یا دوزخ می‌کشاند.

 

در گات‌ها درباره سرنوشت روان پس از مرگ سخنی به میان نمی‌آید اما در بخش‌های اوستای نو ( هادخت نسک، ویشتاسپ یشت، وندیداد) و منابع پهلوی ( دادستان دینی، روایات پهلوی، مینوی خرد، بندهش، ارداویراف‌نامه، شکند گمانیک) و متون فارسی زرتشتی ( روایات داراب هرمزدیار،صددر نثر و بندهش) توصیف کاملی در این مورد آمده است.

 

بر بنیان «هادخت نسک» روان فرد نیکوکار درگذشته از میان گل‌ها و بوی‌های خوش گذرانده می‌شود و «دن» یا « دین» او (=وجدانش) به صورت دوشیزه‌ی‌ زیبای درخشان و سفید بازوی و نیرومند و خوش پیکرِ و راست‌بالای و برجسته پستان و خوب‌تن ( =خوش پوست) و آزاده و خوب سرشت و پانزده ساله در روی (= به ظاهر) با چنان پیکر زیبایی چون زیباترین آفریدگان به پیش می‌آید و او را به بهشت می‌برد.

 

آیین های جشن خردادگان :یکی از مهم ترین آیین های روز خرداد که در جشن خرادگان پررنگ تر می شود، رفتن به سرچشمه ها یا کنار دریاها و رودها، تن شویی در آب و خواندن نیایش های ویژه این روز همراه با شادی و سرور در کنار خانواده و دوستان بوده است.

 

 نمونه ای از سنت های رایج در این روز را می توان از سروده « دستور داراب پالن » موبد بزرگ پارسی در منظومه « فرضیات نامه » برداشت نمود که از آیین های ویژه خرداد روز به « تن شویی » و « کندن چاه » و « نو کردن کاریز» اشاره می کند و در همین مورد در متن پهلوی « اندرز انوشه روان آذرپاد مهر اسپندان» یاد آوری شده که « در خرداد روز جوی کن».

 

بر این پایه، در این روز توجه ای ویژه می شده به نگهداری و نوسازی جای هایی که آب از آن ها  سرچشمه می گیرد و در آنجا جاری می شود چون چشمه ها ، چاه ها ، جوی ها ، کاریز ها و رود ها که با آب زندگی بخش خود، ادامه زندگی را در این کره خاکی برای زیستمندان امکان پذیر می کنند.

 

سخن پایانی : اکنون که سخن از جشن خردادگان در میان است اندوه شایسته نیست؛ اما برای من که در کنار زاینده رود زندگی می کنم جای بسی دریغ و افسوس است که هر روز شاهد مرگ تدریجی زنده رود هستم. زنده رودی که به خاطر مدیریت نادرست به مرده رود تبدیلش کرده اند و هیچ کس نیز پاسخگوی این سرنوشت شومی که برای منابع آبی ایران رقم زده اند، نیست.

 

 به راستی اگر ما ایرانیان دست کم مفهوم مادی جشن هایی همچون خردادگان را درست درک می کردیم شاید امروز رودها و تالاب ها و دریاچه ها و کاریزها و دریاهای ما به خاطر بی آبی و آلودگی و تخریب روز افزون نفس های آخر را نمی کشیدند.

 

 فر و پیروزی ما ملت پیداست هنوز

 

                                         کیش زرتشت ز آتشکده برجاست هنوز

 

کاخ دارای بلند اختر برپاست هنوز

 

                                         طاق کسری به لب دجله هویداست هنوز

 

 

 

پانوشت ها:

 

1-    اوستا ( کهن ترین سرودهای ایرانیان)، گزارش و پژوهش دکتر جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران، 1375 خورشیدی.

 

2-    بندهش، فرنبغ دادگی، گزارش و برگردان دکتر مهرداد بهار، انتشارات توس، تهران،1385 خورشیدی.

 

3-     گاهشماری و جشن های ایران باستان، هاشم رضی، انتشارات بهجت، تهران، 1380 خورشید

 

4-     فرهنگ اساطیر ایرانی بر پایه متون پهلوی، خسرو قلی زاده، نشر کتاب پارسه، تهران ، 1387 خورشیدی.

 

5-    فرهنگ رستنی های ایران، دکتر هادی کریمی،انتشارات پرچم ، تهران ، 1381 خورشیدی.

 

6-    صیدنه، ابوریحان بیرونی، ترجمه: ابوبکر بن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش: دکتر منوچهر ستوده و ایرج افشار، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران، 1387 خورشیدی.

 

7-    الصیدنه فی الطب، ابوریحان بیرونی، تصحیح: دکتر عباس زریاب، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1370 خورشیدی.

 

8-    لغت نامه، علی اکبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران،  تهران، 1372 خورشیدی. 

 

9-    فرهنگ نام‌های گیاهان ایران، ولی الله مظفریان، فرهنگ معاصر، تهران، 1386 خورشیدی.

 

10-  تطبیق نام‌های کهن گیاهان دارویی با نام های علمی،  دکتر احمد قهرمان و احمد رضا اخوت، انتشارات دانشگاه تهران، 1383 خورشیدی.

 

11-  متون پهلوی، گزارش دکتر سعید عریان، ناشر: کتابخانه ملی ایران، تهران، 1371 خورشیدی.

 

 

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 22
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 24
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 28
  • باردید دیروز : 22
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 11
  • بازدید هفته : 28
  • بازدید ماه : 155
  • بازدید سال : 3,675
  • بازدید کلی : 10,374