loading...
ایران سرزمین آریایی ها«کوروش بزرگ»
آذرمهر بازدید : 8 پنجشنبه 09 خرداد 1392 نظرات (0)

  ایران باستان

اطلاع ما از تاریخ گذشته از روزگاریست که بشر دارای خط شده است، بعبارت بهتر تاریخ از موقعی پدید می‌آید که بشر دارای خط می‌شود و بکمک آن آثار مربوط بزمان حیات خود را برای آیندگان بیادگار باقی می‌گذارد.

در حقیقت اطلاع ما از تاریخ گذشتگان از موقعی است که این علائم ناشناس خوانده شد و ارزش واقعی آن درک گردید.و اطلاع ما از منابع واقعی تاریخ ایران باستان از اواخر قرن نوزدهم با حفریات تاریخی بزرگ آغاز گردید

   نخستین هیئت بسرپرستی لفتوس (Loftus) و چرچیل از انگلستان به ایران آمد. لفتوس نخستین کسی است که در ایران و بخصوص در شوش بحفریات پرداخت و به کمک دوست خود چرچیل در اواسط قرن نوزدهم نقشة تخت جمشید را کشید و آثار تالار بزرگ آپادانا را کشف کرد. دومین هیئت برای کشف آثار باستان ایران بریاست یکتن فرانسوی بنام دیولافوآ (Dieulafoy) و همسرش در سال 1885 به ایران آمد و حفریات شوش را تکمیل کرد.

 بطور خلاصه حفریات علمی قرن نوزدهم و قرائت خطوط باستانی در عالم تاریخ به دو نتیجة بزرگ منجر شد:

 

1- ورشکستگی ناگهانی عقاید غلطی که مردم تا آن زمان از تاریخ باستان داشتند. تا آن روزگار در غالب کشورهای شرق تاریخ ملل صورت افسانه و داستان بخود گرفته و این افسانه‌های خیالی بقسمی در ادبیات و هنر نفوذ کرده بود که رفته رفته جزء معتقدات تاریخی مردم شده بود.

 

در ایران داستان‌های مربوط به تورانیان و ایرانیان و رستم و افراسیاب طوری از مجرای شاهنامه ریشه‌دار شده بود که بتصور بعضی این داستانهای حماسی و خیالی تاریخ واقعی ایران باستان به شمار می‌رفته است.

 2- اثر دیگر این حفریات توجه ناگهانی ملل جهان به روشن شدن تاریخ مشرق زمین بود. در حقیقت عرصه‌ای بکر و دست نخورده برای مطالعة پیشقراولان کنجکاوی‌های تاریخی ایجاد شد

در اواخر قرن نوزدهم صدها مورخ و مستشرق متوجة مشرق زمین شدند و با رنج و زحمت شبانه‌روزی به مطالعة اسناد کشف شده پرداختند و هر یک کوشیدند با قرائت یکی دو کتیبه، از قسمتی از حوادث مکتوم گذشته پرده برگیرند تا از این افتاخار بزرگ بی‌نصیب نمانند. در اثر همین نهضت علمی بزرگ بود که هیئت‌های مختلف فرانسوی و آلمانی و انگلیسی مأمور تهیة تاریخ ملل شرق شدند و کتب و رسالات زیاد در این باره تدوین و منتشر کردند. از این جمله‌ است کتاب ماسپرو (Maspero) مستشرق معروف فرانسوت که تحت عنوان «تاریخ ملل شرق» (Histoire des  Peuples de l’Orient) برای نخستین بار در اواخر قرن نوزدهم با استفاده از اسناد و مدارک جدید منتشر شد.

 یک ژنرال انگلیسی بنام سرپرسی سایکس (Sir Percy Sikes) که سالها در کشورهای مشرق زمین به گردش مشغول بود در آغاز قرن بیستم تاریخ جامع و مشروحی از ایران باستان تحت عنوان «تاریخ ایران» در دو مجلد بزرگ منتشر کرد که متضمن تاریخ ایران از آغاز تا عصر مؤلف بود. یک انگلیسی دیگر بنام سرجان ملکم (S. J. Malcolm) که او نیز سالها در ایران زندگی کرده و یکبار به عنوان مأمور سیاسی دولت بریتانیای کبیر سراسر کشور را سیاحت کرده بود تاریخ مفصلی از ایران در دو مجلد تحت عنوان «تاریخ ایران» تحریر کرد.

اینها پیشقراولان عرصة تحقیق تاریخ ایران باستان بودند. از آن به بعد مطالعة تاریخ باستان ملل شرق و بخصوص تاریخ کلده و آشور و مصر و ایران باستان پیروان و طلاب زیاد در  کشورهای مغرب زمین پیدا کرد و جمعی کثیر از مورخان و مستشرقان و دوستداران کشورهای شرق بتألیف کتب بزرگ تحقیقی دست زدند و یکباره از بسیاری مجهولات تاریخ باستان پرده برداشتند. صدها مستشرق و مؤلف در زوایای کتابخانه‌ها و موزه‌های بزرگ به مطالعه و تحقیق پرداختند و گنجینه‌ای از علم و ادب ایجاد کردند که برای ما ایرانیان جای بسی فخر و مباهات است. از جملة این مستشرقان جوان که مانند اسلاف خود در این جهان پرآشوب از لذایذ مادی چشم پوشیده و در کنج کتابخانه‌ها و زوایای موزه‌ها بروشن کردن گوشه‌ای از تاریخ جهان پرداخته‌اند آقای آلبرشاندور (Albert Champdor) فرانسوی است که کتاب حاضر از تألیفات اواست. مؤلف دانشمند که از مستشرقان و مورخان معاصر فرانسوی است برای تهیة این کتاب از کلیة مدارک و اسناد موجود استفاده کرده است و فقط در ضمن مطالعه است که می‌توان به میزان رنج و زحمتی که برای مراجعه به اسناد مختلف بر خود هموار کرده است پی برد.

 در سر فصل کتاب، دنیائی جدید به ما معرفی می‌شود. دنیای پر آشوب و پر هیجان، دنیائی که در آن روز حکومت دارد، شهرهای عظیم بدست غارت سپرده می‌شود و بقایای آن طعمة حریق می‌گردد.

آنگاه ناگهان صحنه عوض می‌شود؛ کوروش، شاهنشاه هخامنشی پادشاه رئوف و مهربان، پادشاه مقتدر و سیاس شخصیت بزرگ و شایستة احترام خود را بر جهان باستان تحمیل می‌کند، همه چیز را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و صحنه‌ای جدید در تاریخ جهان می‌گشاید. امپراطوری وسیع لیدی تسخیر می‌شود و کرزوس پادشاه افسانه‌ای آن بر خرمنی از آتش کلان سولون معروف را بخاطر می‌آورد و احساسات رحم و شفقت فاتح خوش قلب را تحریک می‌کند. آنگاه بابل، این شهر افسانه‌ای کهن که هزاران اسیر یهود در آن دست و پا میزدند حصار خود را بر وی فاتح پارسی می‌گشاید و بوسیلة خدای خود مردوک تاج شاهی بر فرق کوروش می‌گذارد. اسیران یهود آواز فتح و پیروزی سر می‌دهند و در میان هیجان و صف‌ناپذیر بوطن از دست رفته مهاجرت میکنند و بیت‌المقدسی پاک و منزه از نوبنیاد مینهند. مرزها گسترده می‌شود، امپراطوری‌ها منقرض می‌گردد، اقوام به حرکت و هیجان می‌آیند، فریاد شادی و دعای خیر مردمان اسیر بدرقة کوروش می‌شود و کوروش با شخصیت تابناک و درخشان خود قرنی جدید در تاریخ بشر افتتاح می‌کند، قرن سلطة اقوام آریائی، در عین آزادی اقوام غیر آریائی. اینست حاصل کلام و معنای واقعی سیاست کوروش، فاتح بزرگ آریائی.

برگرفته از کتاب دکتر هادی هدایتی _آذرماه 1335

 

آذرمهر بازدید : 18 پنجشنبه 09 خرداد 1392 نظرات (0)

 

تاریخچه تخت جمشید
 تخت جمشید  از لحاظ عظمت و شکوه، مهمترین مجموعه باستانی سلسه هخامنشیان  در ایران است،  این مجموعه بی نظیر در دامنه کوه رحمت (کوه مهر)،  در مقابل جلگه مرودشت (به معنی دشت خرم) و 55 کیلومتری شمال شرقی شیراز زیبا  قرار دارد.  تخت جمشید بر روی صخره ای در دامنه یکی از کوهپایه های کوه مهر به فاصله 57 کیلو متری شمال شرقی شیراز بنا شده است،  و 1770 متر از سطح دریا بلند تر است ، و از دیر باز  هنر و معماری جهان باستان شناخته گردیده بود.

 مهمترین نقش های  تخت جمشید در پله های ایوان شرقی،  که گویا در ابتدا ورودی اصلی کاخ بوده حکاکی شده اند.  ارتفاع ستون های آپادانا تقریبا بیست متر و بسیار مستحکم بوده،  به نحوی که تا زمان قاجار هنوز 13 ستون از ستون هایش بر افراشته باقی مانده بود.  کاخ دیگری که همزمان با آپادانا ساخته شده کاخ داریوش (تَچَر) است،  که به دلیل آنکه با سنگ های خاص بسیار صیقلی ساخته شده است،  معاصران آنرا تالار آیینه نامیده اند،  این کاخ دارای 12 ستون (3*4) و ایوانی در جنوب با 8 ستون (2*4) است،  و به عنوان سکونتگاه شاه مورد استفاده قرار میگرفته است.  کاخ مهم دیگر کاخ صد ستون است که ساختن آن توسط خشایار شاه (486-465 ق،م) در حدود سال 470 ق، م، آغاز شده و بیست سال به طول انجامیده،  این کاخ با 4700 متر مربع مساحت وسیع ترین کاخ تخت جمشید است،  که ایوانی 16 ستونی (2*8) در شمال دارد، ارتفاع ستون های کاخ 14 متر بوده و ساخت آن در زمان اردشیر اول (465- 424 ق،م) پایان یافته است.  پلکان ورودی اصلی تخت جمشید که در شمال غربی واقع است،  توسط خشایار شاه هخامنشی ساخته شده و جمعا 111 پله در هر سمت دارد،  طول هر پله 6.90 متر، عرض 38 سانتیمتر و ارتفاع هر پله 10 سانتیمتر است،  که برای حرکت آسان و محترمانه افراد بسیار مناسب بوده است.  در بالای پلکان اصلی دروازه ملل قرار دارد که کتیبه ای به زبان پارسی باستان و دو گویش دیگر ایرانی یعنی ایلامی و بابلی (هر یک 20 سطر)،  فراز سر در آن نگاشته شده است. 

 بر اساس خشت نوشته‌های کشف شده در تخت جمشید در ساخت این بنای با شکوه معماران، هنرمندان، استادکاران، کارگران، زنان و مردان بی‌شماری شرکت داشتند که علاوه بر دریافت حقوق از مزایای بیمه کارگری نیز استفاده می‌کردند. ساخت این مجموعه بزرگ و زیبا بنا به روایتی ۱۲۰ سال به طول انجامید. 
 ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول در حدود 518 ق . م ، آغاز شد. نخست صفه یاتختگاه بلندی را آماده کردند و روی آن تالار اپادانا و پله های اصلی و کاخ تچرا را ساختند . پس از داریوش ، پسرش خشایارشاه تالار دیگری را بنام تالار هدیش را بنا نمود و طرح بنای تالار صدستون را ریخت .اردشیر اول تالار صد ستون را تمام کرد . اردشیر سوم ساختمان دیگری را آغاز کرد که ناتمام ماند . این ساختمانها بر روی پایه هایی ساخته شــده که قسمتـی از آنها صخره های عظیم و یکپارچه بوده و یا آنها را در کوه تراشیده اند . معماری هخامنشی ، هنری است از نوع تلفیق و ابداع که از سبک معماریهای بابل و اشور و مصر و شهرهای یونانی آسیای صغیر و قوم اورارتو اقتباس شده و با هنر نمایی و ابتکار روح ایرانی نوع مستقلی را از معماری پدید آورده است . 

تخت جمشید جایگاهی برای اداره کشور و برگزاری مراسم رسمی و مذهبی و پذیرایی های مهم و باشکوه و تجمع های حکومتی و اقامتگاه پادشاه و نزدیکان او بود. 

 دولت هخامنشی بر اکثر دولت های همجوار خود تسلط کامل داشت،  و همین امر باعث استفاده از تمدن و هنر های مردمی آن دولتها گردید.  نقش های  برجسته ها که  با آثار مصر باستان شبیه هستند.  بدنها از روبرو و صورت و پاها از نیمرخ  به تصویر کشیه شده اند،  و یا مثلا گاو بالداری که در مدخل تالار ورودی تخت جمشید قرار دارد،  کاملا شبیه آثار آشوریان است.  عده ای گمان دارند،  این نقشها جنبه نمادین و افسانه ای داشته،  با دیدن شکل سر ستونها،  این عقیده بیشتر قابل قبول میگردد.  در سرستونها از سه حیوان خاص استفاده شده است،  این سه شکل بارها در تخت جمشید دیده میشود،  گاه به صورت منفرد،  و گاه به شکل در هم آمیخته.  حتی ارتفاع واقعی ستونها و خود صفه تخت جمشید،  نسبت به اصل انسانی جنبه عظمت جویی را به خوبی القا میکند.

در تصاوير حكاكي شده سنگ هاي تخت جمشيد،  هيچكس عصباني نيست،  هيچكس سوار بر اسب نيست،  و هيچكس را در حال تعظيم نميبينيد.  هيچكس سر افكنده و شكست خورده نيست،  هيچ قومي بر قوم ديگر برتر نيست،  و هيچ تصوير خشني وجود ندارد.   هيچگاه برده داري در ايران مرسوم نبوده است،  در بين صدها پيكره تراشيده شده سنگ هاي تخت جمشيد،  هیچکس برهنه و عريان نیست.

«و چه زیباست که زیر لب زمزمه ای کنیم» 

به کوروش چه خواهیم گفت؟
اگر سر بر آرد ز خاک
اگر باز پرسد ز ما
چه شد دین زرتشت پاک
چه شد ملک ایران زمین
کجایند مردان این سرزمین
به کوروش چه خواهیم گفت؟
اگر دید و پرسید از حال ما
چه کردید بُرنده شمشیر خوش دستتان
کجایند میران سر مستتان
چه آمد سر خوی ایران پرستی
چه کردید با کیش یزدان پرستی
به شمشیر حق ، نیست دستی
که بر تخت شاهی نشسته است
چرا پشت شیران شکسته است
در ایران زمین شاه ظالم کجاست
هوا خواه آزادگی ،
پس چرا بی صداست
چرا خامش و غم پرستید، های
کمر را به همت نبستید، های
چرا اینچنین زار و گریان شدید
سر سفره خویش مهمان شدید
چه شد عِرق میهن پرستیتان
چه شد غیرت و شور و مستیتان
سواران بی باک ما را چه شد
ستوران چالاک ما را چه شد
چرا مُلک تاراج می شود
جوانمرد محتاج می شود
چرا جشنهامان شد عزا
در آتشکده نیست بانگ دعا
چرا حال ایران زمین نا خوش است
چرا دشمنش اینچنین سر کش است
چرا بوی آزادگی نیست، وای
بگو دشمن میهنم کیست، های
بگو کیست این ناپاک مرد
که بر تخت من اینچنین تکیه کرد
که تا غیرتم باز جوش آورد
ز گورم صدای خروش آورد
به کوروش چه خواهیم گفت؟
اگر سر برآرد ز خاک...

واین حکایت شکوه و عظمت ایران است که همه را برانگیخته
به امید سر افرازی  ایرانی سبزمان
آذرمهر بازدید : 15 پنجشنبه 09 خرداد 1392 نظرات (0)

 پیدایش هخامنشیان

بدبخت ملتی که تاریخ خود را نداند

تیره بخت تر از آن ملتی که علاقمند به دانستن

تاریخ خود نباشد

شوربخت تر از همه ملتی است که تاریخ خود را

به ریشخند بگیرد

تاریخچه پیدایش هخامنش

«ای انسان هر که باشی و از هرکجا که بیایی, زیرا که میدانم خواهی امد , من کوروش هستم که برای پارسیان این دولت بزرگ را بنا کردم. پس بدین مشتی خاک که تن من را می پوشاند رشک مبر.هرکس که آهنگ ويراني آرامگاه مرا کند، اهورا مزدا او را نابود کن . »

مهم‌ترین سنگ‌نوشته هخامنشی از دید تاریخی و نیز بلندترین آنها.سنگ‌نبشته بیستون بر دیواره کوه بیستون است.سنگ‌نوشته بیستون بسیاری از رویدادها و کارهای داریوش یکم را در نخستین سال‌های فرمانروایی‌اش که سخت‌ترین سال‌های پادشاهی وی نیز بود.به گونه‌ای دقیق بازگو می‌کند.این سنگ‌نوشته عناصر تاریخی کافی برای بازسازی تاریخ هخامنشیان را داراست.و از آن می توان استفاده های زیادی کرد.

هَخامَنِش نام کسی است که دودمان هخامنشی خود را به نام او می‌‌خواندند. واژه هخامنش معنای دارنده اندیشه راست را می‌‌رساند. هخامنش می‌‌باید نیای بزرگ هخامنشیان و سرپرست طایفه پاسارگاد بوده باشد.

هخامنشيان از طايفه پاسارگاديان بوده اند كه در پارس اقامت داشته اند و سر سلسله آنها هخامنش بوده است» «‌ نامدارترين رئيس اتحاديه قبائل پارس در نيمه قرن ٧ پ م چيش پيش دوم است كه تا سال 640 پ م رياست قبائل پارس را در دست داشت.

ادشاهان اين دودمان از پارسيان بودند و تبار خود را به « هخامنش» مي رساندند كه سركرده طايفه پاسارگاد از طايفه هاي پارسيان بوده است. هخامنشيان نخست پادشاهان بومي پارس و سپس انشان بودندولي با شكستي كه كوروش بزرگ بر ايشتوويگو واپسين پادشاه ماد وارد ساخت و سپس فتح ليديه و بابل پادشاهي هخامنشيان تبديل به شاهنشاهي بزرگي شد. از اين رو كوروش بزرگ را بنيانگذار شاهنشاهي هخامنشي مي دانند.» « به قدرت رسيدن پارسي ها و سلسله هخامنشي (550-330 قبل از ميلاد) يكي از وقايع مهم تاريخ قديم است. اينان دولتي تأسيس كردند كه دنياي قديم را به استثناي دو سوم يونان تحت تسلط خود در آوردند. شاهنشاهي هخامنشي را نخستين امپراتوري تاريخ جهان مي دانند. مهم ترين سنگ نوشته هخامنشي از نظر تاريخي و نيز بلندترين آنها، سنگ نبشته بيستون بر ديواره كوه بيستون است. سنگ نوشته بيستون بسياري از رويدادها و كارهاي داريوش اول را در نخستين سال هاي حكمراني اش كه مشكل ترين سال ها حكومت وي نيز بود.

همه نشانه ها بيانگر آنست كه هدف كوروش از جنگ و كشور گشائي ايجاد يك جامعه جهاني مبتني بر امنيت و آرامش و دور از جنگ و ويرانگري بوده است. كوروش در لشكركشيها و پيروزيهايش با ملل مغلوب در نهايت بزرگواري رفتار كرد، و عناصر حكومتي پيشين را مورد بخشايش قرار داده در مقامهايشان ابقا كرده مطيع و منقاد خويش ساخت » «‌كوروش بزرگ با ايمان استواري كه به اهورامزدا داشت جهانگشايي را به هدف برقرار كردن آشتي و امنيت و عدالت و از ميان بردن ستم و ناراستي انجام ميداد، و در فتوحاتش به حدي نسبت به اقوام مغلوب بزرگمنشي و مهر و عطوفت نشان داده بود كه داستان رأفتش به همه جا رسيده بود

وقت آن رسیده بود که کوروش، اولین قدم خود را در برقراری کشوری مستقل و قدرتمند بردارد. جلسه ای تشکیل شد که در آن کوروش، آبرادات، کئوبرو، ویشتاسب، بغابوخش و آراسپ شرکت داشتند.

کوروش، مرد تصمیم های بزرگ، اینک از هر لحاظ آماده نبرد با لیدی است. سپاه کوروش و کرزوس همدیگر را در پتریوم ملاقات کردند. سربازان سنگین اسلحه لیدی در مقابل سپاهیان دلیر کوروش تاب مقاومت نیاوردند و به سمت سارد گریختند ولی کوروش بر خلاف انتظار کرزوس، از راه کوهستانی و در زمستانی سرد وی را تعقیب کرد. کرزوس که انتظار نداشت کوروش او را از آن راه تنگ کوهستانی تعقیب کند، پیاده نظام های خود را مرخص کرد. وقتی کرزوس در سارد با لشگر کوروش رو به رو شد دریافت که عمر امپراطوری سارد پایان یافته است. هوش سرشار کوروش بار دیگر نمایان شد و در میدان جنگ، اندک اسب سواران باقی مانده لشگر کرزوس نیز با دیدن شتر های کوروش رمیدند. کوروش از کشتن کرزوس هم صرفه نظر کرد و از غارت کردن مردم پرهیز نمود. تا آنجا که گویی جنگی رخ نداده است. فرمان معروف کوروش در حمایت مردم شکست خورده، روی استوانه گِلی نوشته شد و همینک نیز موجود است.

آخرین قدم کوروش، فتح بابل بود. با فتح بابل، کشور رویایی و افسونگر، کوروش فرمانروای سه قدرت بزرگ جهان شد. لیدی ، ماد و بابل. سربازان پر زرق و برق بابل ، به هیچ وجه مانعی برای تصرف کشورشان نبودند. اینک موقع تاجگذاری شاه جهان شده بود. پارسیان ترجیح دادند تا برای زیبایی بیشتر از لباس های مادی استفاده کنند. کوروش با وقار خاصی بر گردونه باشکوهش حرکت می کرد و جمعی که مشعل به دست داشتند گرد او را گرفته بودند. قبای ارغوانی کوروش که پودهایی زربفت داشت، فریبنده و مجذوب کننده بود. کوروش، تاج پر شکوه ایران را بر سر نهاد. دو شاخ بلورین بر سر کوروش خودنمایی می کرد. او یک انسان معمولی نبود. حضار، بی اختیار در مقابل عظمت کوروش تعظیم کردند.

تدبیر و بزرگ منشی کوروش بزرگ که در منشور جهانی خویش چنین می گوید:

«من،کوروش پادشاه شاه جهان ،شاه بزرگ،شاه نیرومند،شاه بابل،شاه سومر و اکد،شاه چهار گوشه جهان،پسر کمبوجیه،شاه بزرگ،شاه انشان،نوه کوروش،شاه بزرگ شاه انشان،نبیره چئیش پیش،شاه بزرگ شاه انشان از تخمه پادشاهی جاودانه،انکه پادشاهیش را خداوند  و مردم دوست میدارند و از بهر شادی دل خویش پادشاهی او را خواهانند.

انگاه که من اشتی خواهان  به بابل اندر شدم،با شادی و شادمانی در کاخ شهریاری خویش ،اورنگ سروی خویش بنهادم ، اهورامزدا.سرور بزرگ.مهر دل گشاده ام را که دوستدار بابل است به خواست خود به خویشتن گردانید پس هر روز پیوسته در پرستش او کوشیدم و انگاه که سربازان بسیار من دوستانه در بابل گام بر می داشتند من نگذاشتم کسی در تمامی سرزمین های سومر واکد ترسانده باشد.من بابل و همه شهرهای مقدس را در که نبونید ایشان را به رغم خواست خدایان ،یوغی داده بودند نه در خور ایشان،درماندگی  هایشان را چاره کردم و ایشان ورا از بیگاری برهانیدم.

اهورامزدا خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد و انگاه مرا ،کوروش ،پادشاهی که پرستنده وی است و کمبوجیه ،فرزند زاده من و همگی سپاهیانم را با بزرگواری ،افزونی دادو مایه شادمانی ،در اتشی تمام کردارهایمان به چشم او زیبا جلوه کرد و والاترین پایه خداییش را ستودیم.

به فرمان او همه شاهان بر اورنگ شاهی برنشسته و همگی شاهان جهان از زیرین دریا تا همه باشندگان سرزمین های دوردست همه شاهان اموری ،باشندگان در چادرها همه آن طوایف وبسیار شان را از بهر من به بابل اندر اوردند و بر دوپای من بوسه زدند.

از... تا شهر اشوش و شوش ،اگاده،سرزمین اشنونا،شهر سرزمین شهرمه تورنو،دیر تا پایان نواحی سرزمین گوتیان و نیز شهرهای مقدس آن سوی دجله که از دیرباز ویرانه گشته بود از نو باز ساختم و پیکره خدایانی را که در میانه انها شهرها به جای های نخستین باز گردانیدم و تا به جاودان در جای نخستین شان و همگی ان مردم را فراهم اوردم و به جایگاههای خویش باز گردانیذم

و نیز پیکره خدایان سومر واکد را که نبونید از خشم سرور خدایان به بابل اندر اورد بود.به فرمان مردوک خدای بزرگ به شادی و خوشی در نیایش گایشان بنشاندم،جایهاییکه دل انان شاد گردد،باشد که خدایانی ه منبه جایهای مقدس باز گردانیدم هر روز در برابر خداوند زندگی طولانی از بهر من بخواهند و همواره در پایمردی من سخن ها گویند  با واژه های نیک خواهانه.

باشد که به اهورامزدا،خدای من گویند که به کوروش ،پادشاهی که تو را پرستنده است و کمبوجیه پسرش بیگمان باش.همه مردم بابل پادشاهی را گرامی داشتند و من همه مردم سرزمین ها را در زیستگاهی ارام بنشانیدم.»

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 22
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 22
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 11
  • بازدید هفته : 5
  • بازدید ماه : 132
  • بازدید سال : 3,652
  • بازدید کلی : 10,351