loading...
ایران سرزمین آریایی ها«کوروش بزرگ»
آذرمهر بازدید : 69 چهارشنبه 08 خرداد 1392 نظرات (0)

 

 

دفتر دوم

يسنا

 

در سرآغاز « گاثاها» سخني از « يسنا » گفتيم و در اينجا نيز به آوردن يادداشتهاي كوتاهي كه خواننده را با اين بخش از « اوستا » اشنا سازد بس ميكنيم.

« يسنا » يكي از كهن‌ترين بخشهاي نامه مينوي « اوستا » ست كه هفتاد و دو بخش دارد و هر يك از بخشها در اوستا « haiti »   و در پهلوي و فارسي « هات » يا « ها » ميگويند.

گفتيم كه « گاثاها»هفده هات از هفتاد و دو هات  « يسنا »ست كه چون زبان آن شعر و سراينده آن « زرتشت » است همواره از آنها جداگانه نام برده‌اند.

ازهفده هات « گاثاها» و بندهاي هريك، در آغاز اين دفتر سخن گفتيم و خود « گاثاها»  را نيز به نگارش در آورديم و در اين جا ديگر نيازي به باز گفتن آن نيست.

از پنجاه و پنج هات بازمانده « يسنا » نيز هفت هات (35-41) را « haptang haiti » گويند و از آنها جداگانه نام برند زيرا در زبان همانند « گاثاها» است جز آنكه نثر است و گمان ميرود در زماني نزديك به زمان نگارش « گاثاها» نوشته شده است.

برخي از پژوهندگان، هات چهل و دوم را نيز دنباله اين هفت هات به شمار ميآورند اما زبان و موضوع آن با هفت هات يكسان نيست و بايد زمان نگارش آنرا پس از دوره نوشتن هفت هات دانست.

اين هشت هات (35-42) در ميان هات 34 (پايان « اهونودگات » ) و هات 43 (آغاز « اشتودگاثا ») فاصله است.

همچنين هات 52 در ميان چهارمين و پنجمين گاثا جاي گرفته و « هوشيام » نام دارد و نيايشي است كه در هنگام بامداد ميخوانند.

موضوع هاتهاي « يسنا » ستايش و نيايش « اهورامزدا »، « امشاسپندان » ، « ايزدان » و ديگر آفريدگان نيك اهورائي است.

ما از ميان پنجاه و پنج هات « يسنا » يه هات 9و10و12را برگزيديم و در اين دفتر به نگارش درآورديم. موضوع اين سه هات داستاني‌تر و شيرينتر و براي خواننده‌ئي كه بخواهد گزيده‌ئي از « اوستا » بخواند، دل‌انگيزتر از ديگر هاتهاي « يسنا »ست.

در هاتهاي 9و10 « هوم» (Haoma) گياه مقدسي كه از فشرده آن نوعي آشاميدني پديد ميآورند و در جشنها و نيايشهاي ديني مانند شراب مينوشيدند، موضوع گفتگوست.

پيش از اين ديديم كه « زرتشت » خود در « گاثاها» آشام « هوم» را نكوهش كرده است اما از آنجا كه پس از وي در ميان پيروانش گرايشي به بسياري از كردارهاي باستاني پديد آمد و بسياري از آن كردارها را به دين وي درآورند، « هوم» نيز نه تنها از نكوهش رهائي يافت بلكه مورد ستايش و نيايش فراوان نيز قرار گرفت و از وي بسان ايزدي توانا خواستار ياري و پاسداري شدند.

آنچه بيش از هر چيز در نگارش اين دو هات به چشم ميخورد زبائي و خيال‌انگيزي شاعرانه آن و ذوق لطيف و سرشار از شور و شوق سرايندگان آنست و اين خود براي خواننده‌ئي كه پس از سده‌هاي دراز با اين نوشته كهن روبر ميشود و به شيوائي سخن و زيبائي انديشه نگارندگانش پي مبرد، بسي شادي‌انگيز و غرورآور است.

در هات 12 يك تن از پيروان آيين « مزدا » فرمانبرداري و پيروي و پاكدلي خود را باز ميگويد  و براي آنكه در راه نيك و خوش سرانجام پاكي و راستي گامي استوار داشته باشد، سوگند ياد ميكند.

در اينجا سخن همه از ستايش پاكي و راستي و زيبائي و زندگي و آزادگي و نكوهش پليدي و دروغ و زشتي و خشم و كين است. مرد « مزدا پرست » به زبان رسا باز ميگويد كه انديشه و گفتار و كرداري نيك دارد و پيوند خويش را با همه ديوان و ناپاكان و دروغ‌زنان ميگسلد. او با دلي پاك ميگويد كه آزادي و جان و دارائي كسان را گرامي خواهد شمرد و با مردمان جز به نيكي و پاكي رفتار نخواهد كرد.

« مزدا پرست » به آييني باور دارد كه آبها و گياهها و زمين و آسمان و آدميان و چارپايان را ارج مي‌گذارد و هيچ آفريده نيكي را بيهوده و پليد نميداند.

سرانجام در پايان اين هات مي‌بينيم كه مرد « مزداپرست » در جهان سه هزار سال پيش از اين به آييني باور دارد كه افزار رزم را به يك سو نهاده و آهنگ دل‌انگيز آشتي را در ميان آفريدگان « مزدا » سرداده است.

خواندن اين هات براي دريافت چگونگي انديشه نياگان ارجمند ما درباره آييني كه بايد در زندگي بدان باور داشته باشند، بسيار سودمند است.

در پايان اين يادداشت بد نيست اندكي نيز از واژه « يسنا » گفتگو كنيم:

در « اوستا » yasna و در « سنسكريت » yajnaو در پهلوي yazasn به معني ستايش و پرستش است. ريشه يا مصدر اين واژه در « اوستا » yaz و در  « سنسكريت » yaj  و در پارسي باستان yad و در پارسي باستان yad و در پهلوي yastan يا yazitan است.

در فارسي از ريشه اين ماده  « يزد » و  « ايزد » و  « ايزدان » ( كه جمع « يزد » = « ايزد » است اما به صورت مفرد بكار ميرود) باز مانده است.

همچنين واژه « جشن» از yasna اوستائي مايه گرفته زيرا جشنهاي بزرگ ايران همه ديني بوده و معني ستايش و پرستش ديني داشته و اين واژه كه بعدها به معني هر سور و عيد و بزمي بكار رفته، بازمانده آن روزگاران است.

در جزو بسياري از نامهاي ويژه ايرانيان و نامهاي سرزمينها نيز چيزي از ريشه « يسنا » ديده ميشود كه در « يزدگرد » و « يزدخواست » و « يزدآباد » و جز آن.

  يسنا. هات . 9

 1

بامدادان كه « زرتشت » آتشدان را پاك ميگرد و مي ‌آراست و سرود ميخواند ، « هوم » به نزد وي آمد. « زرتشت » از وي پرسيد:

كيستي اي مرد كه با جان درخشان و جاودانه خويش به نيكوترين پيكري كه در سراسر جهان خاكي ديده‌ام در برابر ديدگانم نمودار گشتي؟

2

« هوم» درو دارنده مرگ پاسخ گفت:

اي « زرتشت»!

من « هوم» پاك دور دارنده مرگم. مرا فرا چنگ‌آور و براي آشاميدن آماده‌ساز!

اي « سپيتمان»!

مرا ستايش كن آنچنان كه از اين پس « سوشيانت» مرا خواهند ستود.

3

« زرتشت» گفت:

درود بر تو اي « هوم»!

آنكس كه نخستين بار در جهان خاكي ترا آماده ساخت كه بود و كدام پاداش و نيك‌بختي به وي رسيد؟

« هوم» پاك دور دارنده مرگ پاسخ گفت:

نخستين بار « ويونگهان» مرا در جهان خاكي آماده ساخت و به پاداش كردارش اين نيك‌بختي بدو رسيد كه داراي پسري شد: « جمشيد»، آن دارنده گله و رمه خوب و شكوهمندترين كسي كه در ميان مردمان زائيده شده؛ آن كه چشمي خورشيد سان داشت؛ آنكه در هنگام شهرياري خويش جانوارن و مردمان را بي‌مرگ و آبها و گياهان را نخشكيدني و خوردنيها را نكاستني ساخت.

  5

در هنگام شهرياري « جم» دلير، نه سرما و نه گرما، نه پيري بود و نه مرگ و نه رشك ديو آفريده. پدران و فرزندان همه پانزده ساله مينمودند.

  6

« زرتشت » ديگر باره پرسيد:

اي « هوم»!

كدامين كس بار ديگر در جهان خاكي ترا آماده ساخت و كدامين پاداش و نيك‌بختي بدو رسيد؟

7

« هوم» پاك مرگ‌زداي پاسخ گفت:

دومين بار « آتبين» مرا در جهان خاكي آماده ساخت و به پاداش كردارش اين نيكبختي بدو رسيد كه داراي پسري شد « فريدون» نام از خاندان توانا.

8

كسي كه « اژي‌دهاك» سه پوزه سه سر شش چشم- آن دارنده هزارگونه چالاكي، آن ديو بسيار نيرومند دروغ، آن آسيب جهان و زورمندترين ديو دروغي را كه « اهريمن» براي گزند جهان خاكي و مرگ « راستي» پديد آورد- فرو كوفت و كشت.

9

« زرتشت » سومين بار پرسيد:

اي « هوم»!

چه‌كس سومين بار ترا در جهان خاكي آماده ساخت و كدام پاداش و نيك‌بختي به وي رسيد؟

 10

« هوم» پاك مرگ‌زداي پاسخ گفت:

سومين بار « اترت» مرا در جهان خاكي آماده ساخت و به پاداش كردارش اين نيك‌بختي بدو رسيد كه داراي دو پسر شد: « اورواخشيه» و « گرشاسب»- يكمين داوري دادگستر و دومين پهلواني زبردست و جواني با گيسوي بلند و گرزي گران.

  11

كسي كه اژدهاي شاخدار، آن زهرآلود زرد رنگ كه زهر زردگونش به بلندي يك نيزه روان بود، آن فرو برنده مردان و اسبان را فرو كوفت و كوشت.

« گرشاسب» به هنگام نيمروز بر پشت آن اژدها در ديگي آهنين چاشت مي‌پخت. آن زيانكار كه از تف آتش عرق ميريخت، ناگهان از زير ديگ فراز آمد و آب جوشان را بپراكند. « گرشاسب» مردمنش به كناري شتافت.

 12

« زرتشت » چهارمي بار پرسيد:

اي « هوم»!

كدام كس چهارمين بار ترا در جهان خاكي آماده ساخت و كدام پاداش بدو داده شد و چه نيك بختي به وي رسيد؟

 13

« هوم» پاك دور دارنده مرگ پاسخ گفت:

چهارمين بار « پوروشسب» مرا در جهان خاكي آماده ساخت و به پاداش كردارش اين نيك‌بختي بدو ارزاني شد كه تو از براي وي پا به جهان گذاشتي: تو اي « زرتشت » پاك، از خاندان « پوروشسب» دشمن ديوان و دارنده آيين راستين.

 14

اي « زرتشت » ! اي در اي « ايران‌ويچ » نام‌آور!

تو نخستين بار نيايش « اهون وئيريه » ... را چهار بار بادرنگي كه بايد ، بسرودي و نيمه دوم را بلند آهنگ تر برخواندي.


15

اي « زرتشت »! اين نيرومندترين، دليرترين، كوشاترين، شتابان‌ترين و پيروزترين آفريده مينوي! تو همه ديوان را كه پيش از اين بسان مردمان بر روي زمين ميگشتند در زمين نهان كردي.

  16

« زرتشت » گفت:

درود به « هوم»: « هوم» نيك، « هوم» خوب و راست آفريده  شده، آن درمان بخش خوش‌اندام خوب‌كنش، آن پيروزگر زردگون نرم شاخه كه چون بنوشدنش بهترين آشام و بهترين راه جوي روان است.

 17

اي « هوم»! زرين! بر تو فرو ميخوانم:

- از تو خواستار دليري و پيروزي و درستي و درمان و افزايش و و بالندگي و نيرومندي تن و فرزانگيم تا بسان شهرياري كامروا به جهان درآيم و در هم شكننده ستيزه و شكست دهنده دروغ باشم.

 18

اي « هوم» زرين!

خواستارم مرا ياري كني تا ستيزه بدخواهان را چه از ديوان و مردمان و چه از جاودان و پريان و ستمكاران و « كوي»ها و « كرپن»ها و زيانكاران و گمراه كنندگان دو پا و گرگان چهارپا و لشكر گسترده دشمن – كه به فريب تاخت آورد- در هم شكنم و فرو كوبم.

 19

اي « هوم» دور دارنده مرگ!

از تو خواستار اين نخستين بخششم:

- بهشت پاكان، آن فراخناي روشن و جايگاه آسايش و رامش را.

از تو خواستار اين دومين بخششم:

- تندرستي و نيرومندي تن را.

اي « هوم» دور دارنده مرگ!

از تو خواستار اين سومين بخششم :

- زندگي ديرپاي جان را.


20

اي « هوم» دور دارنده مرگ!

از تو خواستار اين چهارمين بخششم :

- من كامروا و دلير و خرسند به فراخناي جهان درآيم و در هم شكننده ستيزه و شكست‌دهنده دروغ باشم.

اي « هوم» دور دارنده مرگ!

از تو خواستار اين پنجمين بخششم .

- من پيروزمند و شكست دهنده از كارزار به فراخناي جهان درآيم و درهم شكننده ستيزه و شكست دهنده دروغ باشم.


21

اي « هوم» دور دارنده مرگ!

از تو خواستار اين ششمين بخششم :

- نخستين بار ما از دزد و راهزن و گرگ بوي بريم. هيچكس پيش از ما بوي نبرد. هميشه ما از پيش بوي بريم.

 22

« هوم» به دليراني كه در پهنه كارزار اسب ميتازند، زور و نيرو بخشد.

« هوم» به زنان زاينده، پسران نامور و فرزندان پارسا دهد. « هوم» به آنان كه به داخواه، آموزش آيين راستين را پذيره شوند پاكي و فرزانگي بخشد.

 23

« هوم» به دوشيزگاني كه ديرزماني شوي ناكرده مانده باشند چون از او خواستار شوند- شوهري پيمان‌شناس بخشد.

 24

« هوم» بود كه « كرساني» را از شهرياري برانداخت- آنكه از آزمندي بر شهرياري خود بيم داشت و ميناليد و ميگفت: از اين پس پيشواي دين در سرزمين من براي گستردن آيين نگردد.

آنكس كه ميخواست همه شور به پيش رفتن را در هم شكند و بميراند.


25

خوشا به تو اي « هوم» كه از نيروي خويش شهرياري كامروائي.

خوشا به تو كه بسيار سخنان راست گفته داني.

خوشا به تو كه از پرسيدن سخنان راست گفته بي‌نيازي.

 26

اي « هوم»!

نخستين باز « مزدا » كمر ستاره نشان مينوي دين پاك « مزديسنا » را براي تو فراز آورد. بدين سان هماره كمر برميان بسته بر ستيغ كوه پناه و نگاهدار گفتار ايزدي هستي.

 27

اي « هوم»! اي بزرگ خانمان! اي بزرگ‌ده اي بزرگ‌شهر! اي بزرگ كشور! اي در پارسائي دانشور!

نيرو و پيروزي و گشايش بس رهائي بخش ترا براي تن خويش خواستارم.

 28

كين كينه‌ورز را از ما دور كن و منش خشمگين وي را بگردان!

هر آنكس كه در اين خانه، در اين ده، در اين شهر و در اين سرزمين گناه ورزد و او را از پا برگير و هوش وي را تيره ساز و منش او را در هم شكن!


29

آنكس كه به منش و پيكر ماكين ورزد با دوپا فرانتواناد رفتن! با دو دست كاري نتواناد كردن! با چشمان زمين مبيناد! با چشمان جانور مبيناد!


30

اي « هوم» زرين!

به پيكار اژدهاي زرد شهمگين، كه پيكر پارسا را نابود ميكند، رزم‌افزار برگير!

اي « هوم» زرين!

به نبرد راهزن نابكار خنخوار آزار رسان، كه پيكر پارسا را نابود ميكند، رزم‌افزار برگير!

  31

اي « هوم» زرين!

به ستيزه فرمانرواي دروغ‌پرستان ستمكار، كه با غرور سربرافراز و پيكر پارسا را نابود كند، رزم‌افزار برگير!

اي « هوم» زرين!

به رزم گمراه‌كننده ناپاك و تباه‌كننده زندگي، كه گفتار اين آيين در ياد دارد اما در كردار نياورد و پيكر پارسا را نابود كند، رزم‌افزار برگير!

 32

اي « هوم» زرين!

به جنگ زن روسپي جادوگر مردباره- كه گناهكاران را پناه دهد، كه منش وي بسان ابري در برابر باد لرزان است، كه پيكر پارسا را نابود ميكند- زرم‌افزار برگير!

اي « هوم» زرين!

به ستيزه هر آنكس كه پيكر پارسا را نابود ميكند، رزم‌افزار بر گير!

 يسنا. هات . 10

 1

ديوان و ماده ديوان از اينجا دور روند!

« سروش» نيك در اين جا پايا ماند!

« ارت» نيك در اينجا – در اين خان و ماني كه از آن « اهورا » و « هوم » راستي پرور است- بسر برد و آرام گزيند!

 2

اي خردمند!

زيرين بخش هاون ترا كه شاخه « هوم» را فرا گيرد، با « باژ» ستايش ميكنم.

اي خردمند!

زيرين بخش هاون ترا كه شاخه « هوم» را با زور بازوي مردانه در آن فرو كوبم ، با « باژ» ستايش ميكنم.

  3

اي « هوم»!

ابر و باران را كه پيكر ترا به فراز كوه بروياند، ستايش ميكنم.

چكاد كوهي را كه تو بر فراز آن ميروئي ستايش ميكنم.

  4

اي « هوم»!

زمين فراخ و بخششگر در بردارنده ترا ستايش ميكنم.

سرزميني را كه تو- بسان برازنده‌ترين گياهان خوشبو و خوب « مزدا »- از آن ميرئي ستايش ميكنم.

اي « هوم»! اي سرچشمه راستي!

بر فراز كوه بروي و در همه جا ببال!

 5

اي « هوم»!

از آفرين و نيايش من در سراسر ريشه‌ها و ساقه‌ها و شاخه‌ها ببال!

 6

اگر « هوم» را ستايش كنند، برافزايد.

مردي كه « هوم» را ستايش كند. پيروز شود.

كمترين فشرده، كمترين نوشابه وكمترين ستايش « هوم» براي كشت هزار ديوبس است.

 7

در آن خانه كه « هوم» را بياورند و ترانه درمان بخشي و درستي و چاره‌گري آنرا براي خانواده و دودمان بسرايند، هر آن آلودگي كه پديدار شده باشد بزودي نابود گردد.

  8

آري همه مي‌ها را خشم خونين رزم‌افزار در پي است جز مي « هوم» كه رامش راستي به همراه دارد و مستي آن سبك است.

آنكسان كه « هوم» را چون نوباوه خويش نوازش كنند، « هوم» خود را براي آنان آماده ميسازند و به تنشان درمان مي‌بخشد.

 9

اي « هوم»!

مرا از آن درمانهائي بخش كه تو خود از آنها درمان سازي.

اي « هوم»!

مرا از آن پيروزيهائي بخش كه تو خود از آنها دشمن را شكست دهي.

اي « هوم»!

خواستار آنم كه دوست و ستايشگر تو باشم. «اهورامزدا» يك  دوست و ستايشگر را بهتر خواند چنان كه «ارديبهشت» را.

  10

ترا اي دلير آفريده دادار، خداوند هنر بيافريد.

ترا اي دلير آفريده دادار، خداوند هنر بر چكاد البزر فرو نشاند.

 11

پس آنگاه مرغي پاك و كار آزموده ترا به هر كرانه بپراكند: در ميان ستيغهاي كوه او « اوپائيري سئن» و چكاد كوه « ستروسار» و ميان كوه « كوسروپت» و پرتگاه كوه « ويش‌پث» و دامنه كوه « سپيت‌گون»

 12

اي « هوم»!

از آن هنگام در اين كوهها پرشير و گوناگون و زرد رنگ ميروئي، درمانهاي تو با خوشي « بهمن » پيوسته است. اينك اي « هوم»! منش بدگوي را كه سرگزند من دارد از من بگردان و نابودسازد!

 13

« هوم» را نيايش مي‌گزارم كه منش بينوا را ، بسان توانگر، بزرگ كند.

« هوم» را نيايش ميگزارم كه منش بينوا را چندان بزرگ كند كه به آرزوي خود رسد.

اي « هوم» زرين آميخته به شير!

تو بدان كس كه از تو بهره‌مند گردد، مردان بسيار بخشي و او را پاكتر و خردمندتر سازي.

 14

آنان كه « هوم» نوشيده‌اند نبايد به دلخواه بسان « درخش كاويان» در جنبش باشند.

اي « هوم»!

آنان كه از تو مست گردند، بايد زنده دل پيش روند و ورزيده و كارپرداز باشند.

اي « هوم» راست و راستي پرور!

اين پيكر خوب رسته خود را به تو پيشكش ميكنم.

 15

كم و كاستي زن نابكار كوتاه خرد را كه به فريفتن « آتربان» و « هوم» انديشد، ناچيز انگارم. او خود فريفته شده است و يكسره نابود گردد.

- «هوم» بدان كس كه بخواهد آشام وي را خود بخورد و از بينوايان و مستمندان دريغ ورزد پسران نيك و پسراني كه توانند روزي « آتربان» شوند، نبخشد.

  16

تا روز پسين كه در ميان دو گوهر نبرد واپسين باشد، براي پنج چيز هستم و براي پنج چيز نيستم:

براي انديشه و گفتار و كردار نيك و فرمانبري و راستي هستم.

براي انديشه  گفتار و كردار زشت و نافرماني و دروغ نيستم.

 17

درود به «هوم» مزدا داده! «هوم» مزدا داده نيك است. درود به «هوم»! همه «هوم»ها را ستايشگرم؛ چه آنها كه بر فراز كوهها و چه آنها كه در ژرفاي دره‌ها ميرويد و چه آنها كه زنان چيده و در گوشه‌ئي نگاهداشته‌اند.

اي « هوم»!

ترا به زمين نيفكنم: ترا از جام سيمين به جام زرين ريزم زيرا كه تو شكوهنده و ارجمندي!

 18

اي « هوم»!

اينست سرودها و درودها و ستايشهاي تو.

اينست گفتار راست كه درستي آورد و پيروزي دهد و در برابر دشمن چاره و درمان بخشد.

 19

اي « هوم»!

اين همه از بهر تست اما براي من:

به تندي فرا رسد مستي تو!

روشن فرا رسد مستي تو!

سبك درآيد مستي تو!

«هوم»پيروزگر را با اين گفتار سرودني همواره ستايش كنند.

 20

درود به چارپايان! سخن خوش براي چارپايان! پيروزي براي چارپايان! خوراك و چراگاه از براي چارپايان! كشت و ورز براي چارپايان كه از براي ما خورش بپرورند!

 21

«هوم» زرين برگ را ستايش ميكنيم! «هوم» جهان افزاي را ستايش ميكنيم! «هوم» مرگ‌زداي را ستايش ميكنيم! همه «هوم»ها را ستايش ميكنيم!

اينك «فروهر» و پاداش «سپيتمان زرتشت» پاك را ستايش ميكنيم!

 يسنا. هات . 12

 1

من ديوان را نكوهش ميكنم!

من باز ميگويم كه مزداپرست و دشمن ديوان و پيرو آيين «اهورا» هستم.

من ستاينده و پرستنده «اهورامزدا» و «امشاسپندان» هستم.

من «اهورامزدا»ي نيك، خداوند نيكي، آن پاك شكوهمند را سزاوار نيايش ميدانم زيرا از اوست هر آنچه نيكوست، از اوست چارپايان؛ از اوست روشنائي؛ از روشنائي اوست كه جهان جامه شادماني در بر كرد.

 2

« سپندارمذ» نيك را برميگزينيم؛ باشد كه او از آن من شود!

من از دزدي و بدر بردن چارپايان روي ميگردانم!

من از زيان و ويراني رساندن به روستاي مزداپرستان روي ميگردانم!

  3

من آزادي رفت و آمد و آزادي خانه و كاشانه را براي هر آنكس كه با چارپايانش بر روي اين زمين بسر ميبرد، گرامي ميدارم.

به هنگام نيايش در برابر « زور» باز ميگويم:

از اين پس به زيان و ويراني روستاي مزداپرستان دست نيازم و آهنگ تن و جان كسي نكنم!

 4

من پيوند خويش را با ديوان زشت ناپاك بدسرشت وآفريده بگسلم!

من بستگي خويش را با آفريدگان دروغ و تباهي و زشتي رها سازم!

ديوان و پيروان ديوان، جاودان، جادوپرستان و همه آفريدگان گزند رساننده را رها كنم!

بدين سان بستگي خويش را با هر يك از دروغ‌پرستان آزار دهنده در انديشه و گفتار و كردار فرو گذارم!

 5

«اهورامزدا» به «زرتشت» چنين آموخت – در آن هنگام كه «مزدا» و «زرتشت» با هم سخن مي‌گفتند، در همه گفت و شنيدها و همه انجمنها «اهورامزدا» به «زرتشت» چنين آموخت.

 6

اينچنين، اينچنين كه «زرتشت» بستگي با ديوان را فرو گذاشت در همه گفت و شنيدها در همه انجمنها، در آن هنگام كه با «مزدا» سخن مي‌گفت- من نيز كه يك مزداپرستم بستگي با ديوان را فرو ميگذارم!

 7

من آييني را باور دارم كه به آبها، به گياهها، به چارپايان خوب ارج ميگزارد.

آييني را كه ميگويد:

«اهورامزدا» چارپايان و مردان پاك را بيافريد.

آيين «زرتشت» را ، آيين «كي‌گشتاسب»را، آيين «فرشوشتر» و «جاماسب» را، آيين هريك از «سوشيانت»هاي راستي پرور پاك را.

من كه يك مزداپرستم، اين آيين راستين را باور دارم.

  8

من به زبان رسا باز ميگويم كه مزداپرست و زرتشتيم و اين آيين را باور دارم.

من انديشه و گفتار و كردار نيك را باور دارم.

 9

من دين راستين «مزديسنا» را باور دارم كه جنگ را براندازد و زرم‌افزار به گوشه‌ئي نهد.

دين پاكي كه در ميان هم دينهائي كه هست و خواهد بود بزرگترين و بهترين و زيباترين دين است؛ دين اهورائي زرتشتي.

همه چيزهاي نيك را سزاوار « اهورامزدا» ميدانم .


برگرفته شده از کتاب اوستا نوشتهجلیل دوستخواه_چاپ اول در سال1343

آذرمهر بازدید : 148 چهارشنبه 08 خرداد 1392 نظرات (0)

 

دفتر يكم

گاتاها
 

 « گاثاها» يا سرودهاي « زرتشت» كهن‌تيرن بخش « اوستا» ست. اين بخش خود پاره‌ئي از « يسنا» ست كه چون سروده خود « زرتشت» پيامبر مزديسناست ويژگي‌ دارد و همواره جداگانه از آن نام برده و در دفتر جداگانه نوشته‌اند. از آن گذشته « گاثاها» شعر است و زبان آن با زبان ديگر بخشهاي « اوستا» و ديگر پاره‌هاي « يسنا» در آهنگ و در واژه‌ها و شيوه نگارش يكسان نيستند و بسي كهن‌تر از آنهاست. هريك از بخشهاي « يسنا» را يك « ها» يا « هات» مينامند و « گاثاها» هفده هات از هفتا و دو هات « يسنا» را در بردارد. هر يك از هاتهاي « گاثاها» داراي چندين بند است و از روي شماره و وزن شعرهايي كه در اين بندها آمده، آنها را به پنج دسته بخش كرده‌اند و هر دسته يك « گاثا» خوانده ميشود و نام خداگانه دارد. نام هر يك از پنج سرود « گاثاها» از نخستين واژه‌ئي كه آن « گاثا» بدان آغاز ميشود گرفته شده است جز « گاثا» يكم (اهونود) كه نامش از نيايش « يتااووئيريو...» كه روزي در سر اين « گاثا» جاي داشته و اكنون در پاره 13هات 27 « يسنا» جاي دارد گرفته شده. واژه « گاثا» در « اوستا» Gatha و به مهني « سرود» است. در زبان سنسكريت نيز اين واژه به همين صورت و همين معني بكار رفته. در زبان پارسي ميانه (پهلوي) Gas و جمع آن Gasan است. در « ودا» نامه ديني برهنمان « گاثاها» شعرهائي است كه پس از گفتارهاي نثري آمده باشد. در نامه‌هاي ديني بودائيان نيز چنين است. از « گاثاها»ي « زرتشت» نيز پيداست كه دنباله گفتارها و اندرزهاي منثور بوده اما امروز از آن گفتارها چيزي در دست نمانده است و اگر برخي از بخشهاي اين سرودها بي‌آغاز يا بي‌انجام يا از هم گسيخته مينمايد از اين روست. گفتيم كه هريك از پنج سرود « گاثاها» داراي چندين « هات» و « هات» داراي چندين بند است. اينك شماره و چگونگي اين « هات»ها و بندها را با زمي‌نمائيم: 1- اهونو (گاثا) (ahunavad gatha) داراي هفت « هات» (يسنا هات 28-34) و صد بند است و هر بند آن سه شعر شانزده هجايئ دارد و درنگ ميان هجاها پس از هفتمين هجاست. (7+9) 2- استود گاثا (Ostavadgatha) داراي چهار « هات» (يسنا هات 43-46) و شصت و شش بند است و هر بند آن پنج شعر يازده هجايئ دارد و درنگ ميان هجاها پس از چهارمين هجاست. (4+7). 3- سپنتمدثا (sepantmadgatha) داراي چهار « هات» (يسنا هات 47-50) و چهل و يك بند است و هر بند آن چهار شعر يازده هجايئ دارد و درنگ ميان هجاها پس از چهارمين هجاست. (4+7). 4- وهوخشترثا (Vohuxstargatha) داراي يك « هات» (يسنا هات 51) و بيست و دو بند است و هر بند آن سه  شعر چهارده هجايئ دارد و درنگ ميان هجاها پس از هفتمين هجا يعني درست در ميان است. (7+7). 5- وهيشتوايشت ثا (Vahistoistgatha) داراي يك « هات» (يسنا هات 53) و نه بند است و هر بند آن چهار شعر دارد : دو كوتاه و دو بلند. الف- شعرهاي بلند، نزوده هجائي است و درنگ ميان هجاها يك‌بار پس از هفتمين هجا و بار ديگر پس از چهاردهمين هجاست (7+7+5). ب- شعرهاي كوتاه، دوازده هجائي است و درنگ ميان هجاها پس از هفتمين هجاست (7+5). از آنچه گذشت دانستيم كه شيوه بيان « گاتها» نوعي شعر است كه آنرا شعر هجائي مينامند. « زرتشت» پيامبر مزديسنا در اين سرودهاي دل‌انگيز و جاوداني به زباني شاعرانه و باشور و بلند نظري يك شاعر جهان‌بين و پاك‌سرشت اصول ايين بزرگ خويش را به كوتاهي هرچه تمامتر بيان مي‌دارد. خواننده « گاثاها» نمي‌تواند به همه گوشه‌هاي آيين « مزديسنا» بنگرد و همه‌چيز آنرا دريابد؛ اما مي‌تواند چشم‌انداز دلنواز پاكي و راستي و ازادگي را ببيند و به شوق آرميدن در سايه شاخسار پر بار آيين ايراني گام پيش گذارد و رهنوردي آغاز كند. « گاتها» كهن‌ترين دفتر يا ديوان شعر ايراني است كه از گيرودار هزار آشوب و توفان اهريمني و چنگال ديوان ناپاك و بدسرشت رهائي يافته و به يادگار به ما رسيده است. شعرهاي اين دفتر كهن سراسر ستايش پاكي و نيكي و ازادگي و بهروزي و شادكامي مردم است.



 اهوتودكاثا
 يسنا. هات . 28  

     
         
 1
اي « مزدا»! به هنگام نيايش با دستهاي برافراشته براي همه آفرينش « سپندمينو» خواستار رامش و پناه و شادمانيم . اي « ارديبهشت»! خواستار آنم كه « بهمن» و « گوشورون» را خشنود توانم ساخت.
                                                                   2
 اي « مزدا اهورا»! به دستياري « ارديبهشت»! كه به پاكان و نيكان گشايش دهد آبادي دو جهان خاكي و مينوي را به من كه با منش نيك به تو روي ميآورم، ارزاني دار.
                                                                   3
اي « ارديبهشت»! ترا و « بهمن» و « مزدا اهورا» و « سپندارمذ» را كه براي پاكان و دينداران، كشور جاوداني مينوي را بيارايد به شيوه وآيين سرود و درود مي‌گويم. آنگاه كه شما را به ياري خوانم مرا ياري دهيد.
                                                                    4
من برآنم كه به ياري « بهمن» روان مردم را نگاهباني كنم؛ چه از پاداش « مزدااهورا» براي كردار نيك، آگاهم. تا بدان هنگام كه تاب و توان دارم مردمان را به آيين راستين رهنمون خواهيم بود.
                                                                   5
كي فرا ميرسد آن روزي كه من بتوانم « ارديبهشت» و « بهمن» و بارگاه پر فر و شكوه « اهورا» و پيروان و فرمانبران « مزدا» را به ديدگان خود بنگرم؟ من بدين مهين گفتار، زيانكاران و ديوپرستان را به راه آورم تا به دين راستين بگروند. 
                                                                  6
اي « مزدا»! بيا منش نيك و بخشايش پايدار راستي از گفتار خويش به « زرتشت» ارزاني دار. اي « اهورا» پناه و ياور نيرومند و به ما بخش تا در ستيزه با دشمن چيره شويم .
                                                                   7
اي « ارديبهشت» بهره و پاداش و شادكامي منش نيك به « گشتاسب» ارزاني دار. اي « سپندارمذ»! خواهش و نياز او را برآور. اي « مزدا» اي پادشاه! به پامبر خويش يارائي آن ده كه سرود ستايش ترا روا كند.
                                                                    8 
 اي بهتر از تو بهتري خواستارم. اي « اهورا»ي با بهترين راستي دمساز! براي « فرشوشتر» دلير و براي خويش و براي هر آنكس كه او را ببخشائي، منش نيك هماره جاودان خواستارم.
                                                                   9
اي « مزدا اهورا»! اي « ارديبهشت» اي « بهمن» ! نبايد از براي اين منش نيك كه خواستار آنيم، شما را آزرده كنيم. بايد بكوشيم كه سرود و ستايش خويش را پيشكش شما سازيم. شمائيد كه پيش از همه، مردمان را كامروا ميسازيد و از جهان مينوي برخوردار ميكنيد.
                                                                    10
اي « مزدا اهورا»! آن داناياني را كه در راستي و منش نيك سزاوار شناختي، آرزو برآور و كامروا كن؛ چه ميدانم سخن و خواهش براي رستگاري نزد تو كارساز و سود بخش است.                                                                    11
اي « مزدا » چون من راستي و منش نيك را جاودان نگاه خواهم داشت، تو نيز با خرد خويش به من بياموز و به زبان خود بازگوي و مرا آگاه‌ساز كه جهان نخستين چگونه است.
 
يسنا. هات . 29   
1
« گوشورون » به بارگاه آفريدگار روي آورد و خروش برداشت و بناليد كه: « مرا به چه كار آفريديد؟ كيست آن كس كه مرا پديد آورد؟ خشم و ستم و سنگدلي و گستاخي و زور مرا به ستوه آورد! اي آفريدگار! مرا جز تو نگاهبان ديگري نيست؛ اينك بهروزي و شادكامي بر زيگران را به من ارزاني دار!»
                                                                                    2
 آنگاه، آفريدگار چارپايان از « ارديبهشت» پرسيد: « كدامين كسي را ميشناسي كه بتواند براي چارپايان چراگاه و كشتزاري سزاورا پديد آورد و از آنان پاسداري كند؟ چه كسي را براي نگاهباني چارپايان بر ميگزيني كه بتواند دروغ و خشم را باز دارد؟»
                                                                       3
« ارديبهشت» به آفريدگار پاسخ داد: « در جهان براي چارپايان نگاهبان بي‌آزار و آيين شناسي نيست! مردمان نمي‌توانند دريابند كه بايد با زيردستان رفتاري بسزا كنند. در ميان مردمان، نيرومندتر از همه آنست كه مرا بخواند و من به ياري او بشتابم...
                                                                      4
« مزدا » بهتر به ياد ارد كه پيش از اين مردمان و ديوان چه كردند و پس از اين چه خواهند كرد. داد پديدآوردن در جهان سزاوار « اهورا»ست و ما نيز چنان خواهيم كه او خواهد.»
                                                                   5
« اينك روان من و چارپايان بارور برآنند كه با دستهاي بر افراشته آفرين خوانيم و نيايش كنيم و از « مزدا» خواستار شويم: چنان كند كه از دروغ پرستان و ديوان به شبانان و پارسيان، آسيب و گزندي نرسد.»
                                                                   6
« مزدا اهورا»ي آيين‌شناس، خود با فرزانگي به « گوشورون» گفت: « براي چارپايان، پاسدار و نگاهباني از ميان ايشان نيست؛ چه آفريدگار، آنان را براي شبانان و برزيگران بيافريد تا روزيشان فراخ و زندگيشان خوش باشد.
                                                                    7
« مزدا اهورا»ي با راستي دمساز، در جهان از براي چارپايان فراخي روزي پديد آورد تا مردمان به فرمان وي از آنها بهره‌ور گردند. » آنگاه «گوشورون» روي به « بهمن» آورد و پرسيد: « اي «بهمن»! چه كسي را در ميان مردمان ميشناسي كه پاسدار چارپايان تواند بود؟»
                                                                   8
« بهمن» گفت: « يگانه كسي كه من مي‌شناسم كه آيين ما را پذيرفته «زرتشت سپيتمان » است. اي « مزدا »! اوست كه انديشه ما و دين راستين را در جهان بگستراند. از اين رو گفتاري دلپذير بدو داديم.»
                                                                   9
«گوشورون» بناليد كه: « چگونه بجاي شهرياري توانا كه آرزو منست، به آواي نارساي يك نگاهبان ناتوان دل‌خمش دارم؟ كي فرا خواهد رسيد آن هنگام كه مرا ياوري زيردست پديدار گردد؟»
                                                                   10
«زرتشت » گفت: « اي « اهورا»! اي « ارديبهشت»!  اي« بهمن»! چارپايان را نيرومند گردانيد و مرد توانائي را برآنها بگماريد كه بتواند خانمان خوب و رامش و آسودگي پديد آورد. اي « مزدا »! من نيز برآنم كه تو نخستين پديدآورنده چنين مردي هستي.
                                                                11
راستي و منش نيك و شهرياري كجاست؟ هان! اي مردم! مرا بپذيريد و آيين بزرگ مرا دريابيد تا راستي و منش نيك و شهرياريبه شما روي آورد. اي « اهورا»! اكنون براي پاسداري خواست تو برپاي ايستاده‌ام.»
 يسنا. هات . 30    
    1
 
اينك آنچه را كه هر مرد دانائي بايد به ياد بسپارد، براي آنان كه گوش شنوا دارند و خواستار شنيدنند باز مي‌گويد از ستايش و نيايش « اهورا» و آفرين « بهمن» سخن مي‌گويم. از رستگري و شادماني آنكس كه سخنم را خوب به ياد سپارد و بكار بندد سخن مي‌گويم كه به ديدار راستي و فروغ مينوي كامياب خواهد شد.
                                                                   2
پيش از فرا رسيدن روز رستاخيز آنچه را بهتر است با گوشهاي خويش بشنويد و دوگانگي ميان دو آيين (آيين « مزدا » و كيش « اهريمن » ) را با منش روشن باز شناسيد و دريابيد كه سرانجام گردش روزگار به سود ما پايان خواهد پذيرفت.  
                                                                   3
در آغاز دو گوهر همزاد در انديشه و گفتار و كردار نيك و بد پديدار شدند. در اين ميان، نيك انديشان گوهر راستين را برگزيدند و بدانديشان گوهر دروغين را .  
                                                               4
چون اين دو گوهر به هم رسيدند از گوهر نخستين، كاخ پرشوه هستي برافراشته شد و از دومين، سراي تيره نيستي بنيان گرفت. در پايان روزگار نيز دوستداران راستي و نيكي در بارگاه مينوي از بخشايش و فروغ « اهورا» كامياب خواهند شد و پيروان دروغ و بدي در دوزخ سياه و تيرگي اهريمني فرو خواهند افتاد.
                                                                   5
از اين دو گوهر آغازين، « سپندمينو» كه گوئي آسمان بي‌كرانه جامه‌ئي است رسا بر بالاي برازنده او و همه آنان كه شادمانه به آيين بهي در آيند و باكردار ستوده خويش « مزدا اهورا» را خشنود سازند، راستي و كردار نيك را برگزيدند و « اهريمن» دروغ پرور، دروغ و كردار بد را برگزيد.
                                                                   6
ديوان نيز بدي را از نيكي و دروغ را از راستي باز نشناختند و هنگامي كه با هم در گفت و شنود بودند، فريب در آنان راه يافت بد انسان كه منش بد را برگزيدند. آنگاه همه با هم باه ديو خشم روي آوردن تا به دستياري وي زندگي مردم را تباه كنند.
                                                                   7
كسي كه به گوهر راستي و نيكي بگرود، « شهريور» و « بهمن» و « ارديبهشت» و « سپندارمذ» او را ياري و استواري دهند و در كوشش در راه راستي و برانداختن دروغ، پشت و پناه وي باشند؛ چنان كه در روز پسين از آزمايش آهن سرافراز برآيد و در برابر دروغ پرستان، نخستين كسي باشد كه به سوي بهشت جاودان گام بردارد.
                                                                   8
اي « مزدا » ! در آن زمان كه هنگام بسزا رسيدن گناهكاران و دروغ‌ پرستان فرا ميرسد، « بهمن» كشور جاوداني مينوي ترا براي پاداش كساني كه در بر انداختن دروغ و بدي و پيروزي راستي و نيكي كوشيده‌اند ميگسترد و مي‌آرايد.
                                                                   9
اي « مزدا»! ما خواستاريم از آن كسان باشيم كه زندگي را دگرگون كنند. اي « ارديبهشت»! اي مهين فرشتگان! همراهي و ياوريتان را به ما ارزاني داريد؛ آنچنان كه انديشه‌ها هماهنگ بماند و دو دلي در ما راه نيابد و همگان نيك را از بد باز شناسند.
                                                                    10
آري در آن هنگام كه راستي پيروز گردد و دروغ شكست خورد؛ آنان كه نيكنامي جستند، به پاداشي كه بديشان نويد داده شده است در سراي نيك « بهمن» و « مزدا » و « ارديبهشت» به يكديگر بپيوندند.
                                                                      11
هان اي مردم! اگر آيين فرو فرستاده « مزدا » را دريابيد و از آسايش و رامش جاوداني پيروان راستي و نيكي  رنج و زيان ديرپاي دروغ پرستان آگاه شويد؛ آينده به كام شما خواهد بود.


     يسنا. هات . 31
1
اي « مزدا »! اي ميهن فرشتگان! به ياد فرمان شما سخناني را كه براي دروغ پرستان و تباه‌كنندگان جهان راستي تلخ و ناگوار و براي دلدادگان « مزدا » خوشايند و گوار است، باز خواهم گفت:
                                                                   2
هان اي مردم! چون شما خود راه راست را نتوانيد ديد و برگزيد « مزدا اهورا» مرا داور هر دو گروه (مزداپرستان و ديوپرستان) برانگيخت و به سوي شما فرستاد تا راه راست را به شما بنمايم و همه با هم زندگي را بر پايه دين راستين بسر بريم. « مزدا اهورا» خود مرا ميشناسد و گواه درستي آيين منست.
                                                                      3
اي « مزدا »! تو خود با زبان خويش سزايي كه در آيين راستي براي نيكوكاران و گناهكاران باز نهاده‌اي، برگوي تا بدانم و همه زندگان را به آيين پاكان و راستان فرا خوانم.                                                                     4
اي « بهمن»! هر آنگاه كه « ارديبهشت» و « مزدا » و « سپندارمذ » و « اشي » و همه ميهن فرشتگان به ياري خوانده شوند؛ براي خود خواستار يك شهرياري نيرومندم تا از پرتو فره و فزايش آن بر دروغ چيره شوم.
                                                                    5
اي « بهمن»! مرا از بهترين پاداشي كه از دين راستين به من خواهيد داد آگاه ساز تا دريابيم و به ياد سپارم كه چرا به من رشك مي‌برند. اي « مزدا اهورا»! مرا از آنچه خواهد شد و آنچه نخواهد شد بيا گاهان.                                                                    6
بهترين پاداش ارزاني آن خردمندي باد كه مرا از گفتار دين راستين درباره رسائي و جاودانگي كشور « مزدا» كه « بهمن» براي او خواهد بر افراخت آگاه سازد.
                                                                   7
 آن كه در آغاز به آراستن فردوس پر فروغ كه بهترين سرشت را داراست بينديشيد؛ كسي  است كه از خرد خويش آفريدگار راستي است. اي « مزدا»! تو فردوس را با نيروي مينوي خويش برافرازي. اي « اهورا»! تو در پايان زندگي گيتي نيز چناني كه در آغاز آفرينش بودي.
                                                                   8
اي « مزدا»! آ»گاه كه ترا به چشمان خود دريافتم، در نهاد خويش به تو انديشيدم: كه توئي نخستين و پسين هستي و پدرمنش نيك؛ كه توئي دادار درستين راستي؛ كه توئي داور كردارهاي جهان.
                                                                    9
اي اي « مزدا اهورا»! آنگاه كه به چارپايان آزادانه راه دادي تا به كشاورز گرايند يا به چادرنشينان پيوندند؛ « سپندارمذ» و خرد مينوي پديد آورنده چارپايان از آن تو بود.
                                                                    10
 پس چارپايان از آن ميان، كشاورز گله‌پرور آن پاسبان منش نيك را خدايگان خويش دانستند. اي « مزدا»! چادرنشين بيابانگرد ( كه به كشاورزي نپردازد) هرچند بگوشد، از پيام نيك تو بهره نيابد. 
                                                                      11
اي « مزدا»! آنگاه كه تو در آغاز جها روان ما را آفريدي و از منش خويش به ما خرد بخشيدي آنگاه كه جان در كالبد ما دميدي. آنگاه كه پيام ايزدي و كردار نيك را به ما نمودي تا هركس آزادانه آيين پذيرد؛
                                                                   12
همان‌گاه دروغ  گفتار بسان راست  گفتار و نادان مانند دانا از درون منش خويش بانگ برداشت و هر يك از آن دو گوهر مردم را به آيين و كيش خويش فرا خواند. « سپندارمذ» هماره از روان آن كس كه هنوز سرگردان است  و در برگزيدن آئين دلي استوار ندارد، در پرسش است و به ياري او ميرسد.
                                                                     13
اي « مزدا »! تو از هر آن كردار آشكار و نهان كه در روز بازخواست پرسند يا هر آن گناه خرد و ناچيز كه از پي آن از آلايش رهائي جويند به درستي آگاهي و با ديدگان روشن خويش نگران آني.
                                                                       14
 اي « اهورا»! از تو ميپرسم: از آنچه رفت و آنچه خواهد آمد، از درود و نيايشي كه پاكدين را بايد و مزدي كه پاكان و ناپاكان را شايد . اي « مزدا»! اين همه در روز پسين چگونه خواهد بود؟
                                                                   15
 اي « مزدا»! از تو ميپرسم: سزاي آنكس كه دروغ پرست ناپاك را به شهرياري برساند، چيست؟ اي « اهورا»! از تو ميپرسم: پاد افره آن بد كنشي كه مايه زندگي خويش را جز به آزار كشاورزان درست كردار و چارپايان به دست نياورد، چيست؟
                                                                   16
 اي « مزدا اهورا»! از تو ميپرسم: آيا آن نيك انديشي كه براستي براي افزوني بخشيدن به نيروي خانمان و روستا و كشور كوشاست، مانند تو خواهد شد؟ اي « مزدا اهورا»! آن كس به كدامين كردار و در كدامين هنگام چنين خواهد شد؟
                                                                   17
اي « اهورا»! برترين پيرو راستي و بزرگترين گراينده به دروغ كيست؟ دانائي بايد تا دانايئ را بدين پرسش پاسخ گويد و بياگاهند. مباد كه ازين پس نادان كسي را بفريبد! اي « مزدا»! تو ما را آموزگار منش نيك باش.
                                                                   18
مبادا كسي از شما به گفتار و آموزش دروغ‌پرست گوش فرا دهد؛ چه آن سياهكار به خانمان و روستا و كشور ويراني و تباهي رساند. هان اي مردم! ساز نبرد كنيد و دروغ‌پرستان را با جنگ و ستيز از مرز و بوم خويش برانيد!
                                                                   19
اي « اهورا»! به گفتار آن كس بايد گوش فرا داد كه به راستي انديشيده است؛ بدان خردمندي كه درمان بخش زندگي است، بدان كس كه بتواند در برابر آذر فروزان بدانسان كه بايد، سخن راست و استوار بر زبان راند. اي « مزدا»! پاداش و پادافره مزداپرستان و ديوپرستان را به هنگام بخش كن!
                                                                   20
آن كس كه به سوي پيرو راستي آيد در آينده از نگون‌بختي و تيرگي ديرپاي ناگوار و بانگ « دريغا» بدور ماند. هان اين پيروان دروغ! چنين است روزگارتان؛ اگر كردار و دين شما، شما را بدانجا كشاند!
                                                                   21
« مزدا اهورا» پادشاهي و خدايگانيرساني خويش و دمسازي پايداري بار رسائي و راستاي و توانايي و منش نيك و جاودانگي را به كسي بخشد كه در انديشه و كردار، دوست و ياور اوست.
                                                                    22
اين نيك  انديش در برابر كسي كه با منش خويش از او آگاه شود ، پيدا و اشكار است. اوست كه با گفتار و كردار خويش، راستي و كشور جاوداني مينوي « مزدا» را نگاهباني ميكند. اي « مزدا اهورا»! اوست كه كارگزارترين ياور تو خواهد بود.
  يسنا. هات . 32 
                                                              1
اي آزداگان! اي برزيگران! اي پيشوايان! اي ديوان! براي شادماني و خشنودي « مزدا اهورا» بايد به گفتار و آموزش من گوش فرا دهيد و فرمانبردار باشيد. ازادگان و برزيگران و پيشوايان به  پاسخ « زرتشت» مي‌گويند: ما برآنيم كه بسان گماشتگان و فرمانبران تو، بدخواهان و ناپاكان را دور برانيم.
                                                              2
« مزدا اهورا» آن خداوند يگانه داراي منش نيك، آن يار نيك، آن راستي درخشان از توانائي خويش بدانان پاسخ گفت: شما را براي پارسائي بي‌الايشي كه داريد برگزيديم كه از ويژگان ما باشيد.
                                                                      3
اي ديوان! شما همه از تخمه « منش زشت»هستيد و آنكس كه ديرزماني شما را ميپرستد از دروغ و خودستائي است. شما از ديرباز بدين كردارتان در « هفتمين بوم» نامبدار شديد.
                                                                   4
از آن هنگام كه شما فرمان ميرانيد، بدترين فرمانها را روا ميداريد. آن كسان را كه از منش نيك دور شوند و از خرد « مزدا اهورا» و راستي روي برتابند بايد « دوستان ديوان» نام نهاد.
                                                                   5
 اي ديوان! شما با انديشه و گفتار و كردار زشت و تباه كننده‌ئي كه « اهريمن» به شما و پيروان دروغ آموخت، مردم را از زندگي خوب و جاوداني گمراه ميكنيد و فريب ميدهيد!
                                                                   6
اي « اهورا»! هرچند گرهم از بسياري گناه بلند آوازه گرديد؛ تو پاداش و پادافره هركس را به يادداري و با بهترين منش از آن آگاهي. اي « مزدا»! فرمان تو و دين راستين در روز پسين در كشور مينوي داده خواهد شد.
                                                                     7
مرد دانا نبايد به هيچ يك از گناهان دست يازد. رستگاري و بهره‌وري از پاداش نيك، چنان‌كه همگان شنيده‌اند، به آزمايش آهن گداخته باز بسته است. اي « مزدا اهورا»! تو از سرانجام گناهاكاران، آگاه‌تري.
                                                                   8 
 از گناهكاران شناخته شده، يكي حجم ويونگهان است كسي كه براي خشنودي مردم گوشت خوردن بدانان آموخت اي « مزدا»! چنان كن كه من از اين گناهكاران نباشم و از گروه بزهگران بدور مانم.
                                                                   9
 آموزگار بد، گفتار را تباه ميكند و با بدآموزي خويش، خرد زندگي را از اين كه با منش نيك توانگر گردد و ارج و شكوه يابد، باز باز ميدارد. اي « مزدا»! اي « ارديبهشت»! بدين سخنان كه از دل و جانم بر ميآيد به نزد شما گله گزارم.  
                                                                 10

اوست كه گفتار را تباه كند؛ كه از چارپا و خورشيد به زشتي باد كند (چنان كه با دو ديده توان ديدن) كه بخرد و دانا را پيرو دروغ شمارد؛ كه زمين كشت شده را بسان بيابان كند؛ كه بر روي پيرو راستي تبرزين كشد.
                                                                   11
دروغ پرستانند كه زندگي را تباه كنند و بسي انديشند تا كدبانوان و كدخدايان را از رسيدن به بخشايش ايزدي باز دارند. اي « مزدا»! آنان پيروان راستي را از بهترين منش رو گردان سازند.
                                                                   12
 آنان مردم را با گفتارشان از بهترين كردار رو گردان كنند. « مزدا» به آنان كه چارپا را با خروش شادماني به خون ميكشند، نفرين ميفرستد. آنان « گرهم» و ياران وي و « كرپن» و شهرياري خواستاران دروغ را برگزيده و به خود برتري داده‌اند.                                                                   
13
چون رستاخيز فرا رسد « گرهم» و همه ويرانگرن جهان به دوزخ آن سراي انديشه ناپاك فرود آيند. اي « مزدا»! آنگاه اين ناپاكان به آرزوي رسيدن پيامبر تو كه آنان را از نگريستن به بهشت (سراي راستي) باز خواهد داشت ناله و خروش برآورند.
                                                                     14
دير زماني است كه « گرهم» و « كوي»ها براي ستم و آزار رسانيدن به وي خرد و پايگاه خويش را فرو نهاده‌اند؛ چه آنان بر آن سرند كه دروغ‌پرست را ياري كنند. آنان پيروانشان را به كشتن چارپايان وادار مي‌كنند و ميگويند كه بدين پيشكش خونين، هوم مرگ‌زداي را به ياري بر مي‌ يزند.
                                                                   15
« كرپن» ها و « كوي»ها در روز پسين از همان كساني كه امروز به  آزارشان ميكوشند و در زندگي  آزدشان نمي‌گذارند آسيب خواهند ديد و آن ستمديدگان به خانمان منش نيك (بهشت) راه خواهند يافت.
                                                                   16
 بهترين چيزها، آموزش مرد پارسائي است كه از روي دريافت و تيزهوشي باشد. اي « مزدا اهورا»! مرا بر آن‌كس كه به آزار بيمم دهد توانائي ده و چيره گردان؛ آنچنان كه پيروان دروغ را از آزار رسانيدن به يارانهم باز توانم داشت.
  يسنا. هات . 33 
                                                                     1
 آنچنان كه در آيين نخستين زندگي آمده است، در روز پسين داور با پيرو راستي و پيرو دروغ و آنكه در نزد وي كردار درست و نادرست بهم آميخته است، از روي راستي و داد و با درست‌ترين كردار رفتار كند.
                                                                    2
آنكس كه با انديشه و گفتار و كردارش به دروغ‌پرست زيان رساند يا آنكه پيرو دروغ‌پرستان را نيكي آموزد و به دين راستين رهنمون گردد، كام و خواست « مزدا اهورا» را بر آورد.
                                                                   3
آن كس كه براي پيروان راستي آزادگان و پيشوايان و كشاورزان و شبانان- خواستار نيكي و بهتري باشد، سرانجام روزي به چمن راستي و منش نيك راه خواهد يافت.
                                                                   4
اي « مزدا»! منم كه با پرستش تو زنگار نا فرماني و بدمنشي را از دلها بزدايم و آزاده را از چنگ خيره سران و كشاورز را از همسايگان دروغ‌پرست و پيشوا را از نكوهندگان و سرزنش گران و چمن‌چارپايان و كشت‌زار را از دست گماشتگان بيدادگر ونابكار برهانم.
                                                                   5
اي « مزدا»! در آن هنگام كه در راه درست راستي و كشور منش نيك، نزد كساني كه « مزدا اهورا» همنشين آنهاست. زندگي جاودان يابم؛ « سروش» از همه بزرگتر ترا به ياري خوانم.
                                                                   6
منم آن پيشوا كه به آيين راستين، راه درست را به مردم بياموختم اينك از  « بهمن» خواستار آموختن برزيگريم تا با منش نيك بدان كار دست در زنم. اي « مزدا اهورا»! بدين اميد، مرا آرزوست كه « بهمن» و « ارديبهشت» را ديدار كنم و با ايشان به گفتگو بنشينيم.
                                                                   7
اي اي « مزدا»! اي « ارديبهشت» ! اي « بهمن»! اي بهتران! به سوي من آييد و فروغ خود را آشكار كنيد تا بجز « مغان» مردم ديگر نير به گفتار من گوش فرا دهند. بايد راديها و بزرگواريهاي نيايشگران در ميان ما آشكار و پيدا باشد.
                                                                   8
اي « بهمن»! دادخواهي مرا كه به سوي تو ميآورم، فراشناس. اي « مزدا»! اي « ارديبهشت»! درود و آفرين مرا كه به پيشگاه شما ميآورم باز شناسيد! اي « خرداد» ! اي « امرداد». بخشايش پايدارتان را به ستايش و نيايش من ارزاني داريد!
                                                                    9
اي « مزدا»! خرد پاك تو و رامش دو يار راستي افزاي تو (خرداد و امرداد) به آن كس كه از آيين من پيروي كند و راه نيكي و راستي در پيش گيرد، بهترين منش را ارزاني دارند. ما (پاكدينان) از ياوري آن دو (خرداد و امرداد) – كه روانشان يگانه است – برخوردار گرديم.
                                                                   10
اي « مزدا»! همه خوشيها  و شادكاميهاي زندگي را كه از آن تست (آنها كه بود و هست و خواهد بود)، به خواست خود در همين جهان به ما ببخش. به دستياري « بهمن»  خوشي ما را بر افزاي. به دستياري « شهريوري» و « ارديبهشت» تن ما را رستگار گردان.  
                                                                  11
اي « مزدا اهورا»ي تواناتر! اي  « سپندارمذ»! اي « ارديبهشت» جهان افزاي! اي « بهمن»! اي « شهريور»! به گفتار من گوش فرا دهيد: آنگاه كه هنگام پاداش هر كسي فرا رسد، از آمرزش و بخشايش دريغ مورزيد!
                                                                    12
اي « اهورا»! به من روي آور: از « سپندارمذ» توش و توانم ده؛ از پاكتر روان مرا – به پاداش نيك- زور و نيرو ده؛ از « ارديبهشت» نيرومندترين زبردستي و از « بهمن» بخشايش به من ده!                                                                    13
اي « اهورا»! اي « سپندارمذ» به سرشت، راستي آموز! اي دور بينندگان براي نگاهداري من چيزهاي بيمانند كشورتان (جهان مينوي) را چون منش نيك به من ارزاني داريد.                                                                    14
« زرتشت» زندگي و انديشه و گفتار و كردار نيك و برگزيده خود، و فرمانبري و توانائي دين راستين را به بارگاه     « مزدا » پيشكش ميكند.
  يسنا. هات .  34
1
اي « مزدا»! ما خواستاريم كه انديشه و گفتار و كرداري كه تو بدانها زندگي جاوداني و جهان راستي و كشور رسائي ارزاني خواهي داشت، به ما ببخشي.
                                                                    2
اي « مزدا»! مرد پارسا كه روانش به راستي پيوسته است، انديشه و كردار مردم نيك‌منش و پاكدين را با سرودهاي ستايش به پيشگاه نيايش تو آورد.
                                                                    3
 اي « اهورا»! اي « ارديبهشت»! شما را « ميزد» با نيايش پيشكش آوريم تا همه جهانيان را از منش نيك در كشور جاوداني بهره‌مند سازيد. اي « مزدا»! نيك‌انديشان هماره از بخشايش تو برخوردار است.                                                                    4
اي « اهورا»! از « آذر» تو كه از نيروي راستي بهره‌ور است، از آن نيرومندي كه در فرمان راستين ياد شده است، خواستاريم كه آشكارا به دوستان رامش و شادكامي دهد و به خواست تو دشمنان را رنج و ناكامي رساند.
                                                                    5
اي « مزدا»! اي « ارديبهشت»! اي « بهمن»! اينك كه به شما پيوستمف براي پناه بخشيدن به بينوايان چه شهرياري و توانگريئي در كردار داريد؟ ما همه زيانكاران و ديوان و مردم دروغ‌پرست را رها كرديم و از ايشان جدا شديم.
                                                                   6
اي « مزدا»! اي « ارديبهشت»! اي « بهمن»! چون شما براستي توانا و نيرومند هستيد، اين براي من نشانه آنست كه خواهم توانست كار اين جهان را برگردانم و دگرگون سازم؛ آنچنان كه شادمانتر و با پرستش و نيايش به سوي شما آيم.
                                                                    7
اي « مزدا»! رادمردان تو- پيمان شناسان نيك‌منشي كه با همه آزار و رنج دشمنان، مردم را به هوشياري از آموزش دين راستين بهره‌ور سازند- كدامند؟ اي « ارديبهشت»! جز تو كسي را نشناسم. مرا و همه نيك‌انديشان را پناه ده.
                                                                   8
اي « مزدا»! پيشوايان ديوپرستان به كردار پر آسيب و گزند خويش، ما مزداپرستان را بيم دهند. پيشواي ديوپرستان از من تواناتر است و با آيين تو دشمني ميورزد. آنان كه به دين راستين نينديشند در روز پسين از بهشت جاودان بدورند.
                                                                   9
اي « مزدا»! آن كسان كه « سپندارمذ» را – كه نزد دانا ارجمند و بزرگوار است – با كردار ناستوده بيازارند، بر منش نيك دست نيابند و آيين راستين چندان از ايشان دور است كه ددان از ما.                                                                    10
اي « مزدا اهورا»! خردمند ما را به دريافت كردار و منش نيك و ستايش « سپندارمذ» كارساز- آن يار راستي – و اميد به كشور مينوي تو، اندرز داد.
                                                                    11
اي « اهورا»! رسائي و جاودانگي تو در دو جهان چون نيرويي مينيو بكار آيد. كشورهاي « بهمن» و « ارديبهشت» و « سپندارمذ» استواري و نيرو برافرازند. اي « مزدا»! تو آنكس را كه با بدخواه تو در نبرد و ستيز است بدنيسان پيروز ميگرداني.
                                                                    12
اي « مزدا»! آيين تو چيست؟ خواست تو چيست؟ ستايش و پرستش او كدامست؟ اين همه را فراگوي تا مردم بشنوند! آن پاداشي را كه « اشي» به كسان خواهد داد بازگوي! ما را از راه هموار منش‌نيك آگاه سازد!                                                                    13
 اي « اهورا»! آن راه منش‌نيك را كه به من گفتي بازنماي – آن راه هموار و خوب ساخته شده راستي كه روان « سوشيانتها» از آن به سوي پاداشي كه به نيك‌انديشان نويد داده شده (پاداشي كه بخشش تست) خواهند خراميد.
                                                                    14
آري، اي « مزدا»! اين پاداش آرزو شده را از كنش و منش نيك در زندگي جهاني به آنان كه برزيگرند و گله و رمه خوب پرورند، ارزاني خواهي داشت. چه اين در آيين تست اي « اهورا»! – آن آيين بخردي- كه از راستي گشايش دهنده برزيگران و شبانان است. 
                                                                  15
اي « مزدا»! مرا از بهترين گفتارها و كردارها بياگاهان! اي « مزدا»! اي « ارديبهشت»! اي « بهمن»! مرا با توانائي خود از آن ستايشي كه وام بندگان است، آگاه سازيد تا زندگي به خواست شما خرم و تازه گردد.

 
اشتودگاثايسنا. هات . 43
  1
به كام دل خواهانم كه « مزدا اهورا»ي برآورنده آرزوها به هر كس، آنچه را خواستار است، ارزاني دارد. اي « سپندارمذ»! به نيروي پايدار رسيدن و از راستي بهره‌ور بودن و شكوه پاداش و زندگي با منش نيك را به من ببخش.
                                                                    2
اي « مزدا»! آن را كه آرزوي فردوس است، از پاك‌ترين خرد آگاه تو فردوس ارزاني باد و آنچه از همه چيز بهتر است: بخشش منش‌نيك و شادماني زندگي ديرپاي كه تو روز همه روز به دستياري « راستي» خواهي داد، از آن او باد!
                                                                   3
از « به» به « بهتر» گراياد آن مردي كه در اين زندگي جهاني و در آن زندگي مينوي ما را به راه راست سود بخش رهنمون گرديد: راه درستي كه در سرانجام آن « اهورا» و آفريدگاران پاك وي آرميده‌اند. اي « مزدا»! آن رادمردي كه بسان تو خوب شناسا و پاك است، راهنماي ما شد.
                                                                   4
اي « مزدا»! ترا در جهان مينوي توانا و پاك شناختم. آنگاه كه پاداش و پادافره به دست بر مي‌گيري و پيرو راستي و و پيرو دروغ ميدهي، از گرماي « آذر» تو – كه نيرويش از راستي است- نيروي‌منش نيك به من روي خواهد نمود.
                                                                   5
اي « مزدا اهورا»! آنگاه كه نخستين بار ترا در جهان مينوي نگريستم پاك شناختم و دانستم كه چگونه كردارها و گفتارها را مزد خواهي داد: پاداش نيك به گفتارو كردار نيك و پادافره بد به گفار و كردار بد. تو در پايان گردش آفرينش، با هنر خويش بدان را از نيكان باز خواهي شناخت.                                                                    6
اي « مزدا»! در آن هنگام كه باز پسين روز فرا رسد، تو با « سپندمينو» و « شهريور» و « بهمن» - كه از كردارش در جهان راستي مي‌افزايد- بدر خواهي آمد. « سپندارمذ» مردمان را از فرا رسيدن هنگام داروي آگاه خواهد ساخت – آن داوري « سپندمينو» كه هيچكس نتواند فريبي در آن راه دهد.                                                                    7
اي « مزدا اهورا»! در آن هنگام كه « بهمن» به سوي من آمد و از من پرسيد: « كيستي و به كدامين كس باز بسته‌اي و در روز بازپسين با كدامين نشان، خود و زندگي خود را خواهي شناساند؟»، ترا پاك شناختم.                                                                    8
آنگاه بدو گفتم: « منم « زرتشت» كه دشمن دروغ‌پرست و پناه نيرومند پيرو راستي خواهم بود تا در روز رستاخيز كشور دلخواهي جاوداني از آن من گردد.» اي « مزدا»! تا هنگامي كه ميستايم و ميسرايم همچنان دشمن دروغ و ياور راستيم.
                                                                    9
اي « مزدا اهورا»! در آن هنگام كه « بهمن» به سوي من آمد و از من پرسيد: « چگونه در روز بازپسين خود را بازخواهي شناساند؟»، ترا پاك شناختم و بدو پاسخ گفتم: « با دهش آن نيايش كه به نزد « آذر» تو ميگزارم. تا بدان هنگام كه بتوانم به راستي خواهم انديشيد و خود را به « دين راستين» باز خواهم شناساند.                                                                    10
اي « زرتشت»! دين راستين مرا بنگر كه من و « سپندارمذ» آنرا همي مي‌خوانيم تا به نزد ما آيد. اينك، آنچه را خواهي پرسيد از ما بپرس كه پرسش تو، پرسش مرد نيرومندي است و آن كس كه تو از او ميپرسي توانائي دارد كه تو پرسنده نيرومند را پاسخ گويد و كامروا كند.
                                                                   11
اي « مزدا اهورا»! آنگاه كه « بهمن» به سوي من آمد و نخستين بار از سخنان تو آموزش يافتم، ترا پاك شناختم. آيا شور و دلدادگي من به هنگام رسانيدن آيين تو به مردمان – آن آييني كه به من گفتي بهترين آيين است- مايه رنج و آزار من خواهد گشت؟
                                                                   12
 آنگاه ك به من فرمان دادي: « براي آموختن دين راستين بپاخيز و به راستي گراي!» پيش از آراسته شدن كشور مينوي و پيش از آنكه « سروش» به همراه « اشي» توانگر بدر آيد و پاداش و پادافره به نيكوكاران و بزهگران رساند، بي‌هيچ نافرماني به راستي گروديم.
                                                                   13
اي « مزدا اهورا»! آنگاه كه « بهمن» براي بازشناختن خواهش من از تو به سوي من آمد، ترا پاك شناختم. اي « مزدا»! آن زندگي جاودان- كه هيچكس ترا به بخشش آن ناگريز نتواد كرد- آن هستي آرزو شده را كه در كشور مينوي تو نويد داده شده است، به من ارزاني دار.
                                                                   14
اگر در همين جهان خاكي ياري و پناه ايزدي تو از من دريغ نشود و به دستياري « ارديبهشت» از شهرياري و توانائي مينوي برخوردار گردم، بپاخيزم و با همه پيروانم- گوش به فرمان آسماني تو دارند- در برابر بدخواهان و خواردارندگان آيين تو بايستم و در بر اندختن آنان بكوشم.
                                                                   15
اي « مزدا»! در آن هنگام كه « بهمن» و « توشنامئيتي» به سوي من آمدند و به من بياموختند: « مبادا چنان رفتار كني كه پيروان دروغ را خوش و پيروان راستي را ناخوش آيد»، ترا پاك شناختم.                                                                     16
اي « مزدا اهورا»! « زرتشت» خرد پاك‌تر را براي خويش برگزيد. آنان كه از دروغ روي برتابند روان پاك برگزيده راستي را- به پيكر آراسته و از زندگي و نيرو برخوردار – در كشور خورشيد سان « سپندارمذ» دريابند. باشد كه « سپندارمذ» به كردارهايئ كه از منش نيك مايه گرفته است پاداش دهد.

    يسنا. هات . 44 
     1
اي « اهورا»! درباره نيايش- آنچنان نيايشي كه از براي كسي چون تو شايسته است- از تو ميپرسم؛ به من
پاسخ‌گوي! اي « مزدا»! كسي چون تو بايد چنين نيايشي را به دوستي چون من بياموز و به دستياري « ارديبهشت» ارجمند، ما را ياري كند تا منش نيك به نزد ما فرود آيد.
                                                                   2
اي « اهورا»! از تو مي‌پرسم؛ به درستي به من برگو: چگونه مردمان در جهان از پاداش كردار نيك بهره‌مند خواهند شد و آيا براستي بختيار و كامياب خواهند گرديد؟ اي « مزدا»! اي « راستي»! آن مرد پاك، آن دوست و درمان بخش زندگي، نگران روزپسين است و به مردم نويد رستگاري مي‌دهد.
                                                                   3
اي « اهورا»! از تو مي‌پرسم؛ به من بگو؛ در آفيرنش پدر نخستين راستي كيست؟ كيست كه خورشيد و اختران را به گردش درآورد؟ از نيروي كيست كه ماه ميفزايد و ديگر باره ميكاهد؟ اي « مزدا»! خواستارم كه اين همه و بسا چيزهاي ديگر را بدانم.
                                                                    4 
 اي « اهورا»! از تو مي‌پرسم؛ به من بگو؛ چه كس زمين را در زير و آسمانها را بر فراز نگاهداشت كه فرو نمي‌افتند؟ چه كس آبها و گياهها را بيفزايد؟ چه كس به بادها و ابرها تندي و شتاب بخشيد؟ هان اي « مزدا»؛ دادار نيك‌منش؟
                                                                   5
اي « اهورا»! از تو مي‌پرسم؛ به من بگو؛ كيست كه روشنائي خوب كنش و تاريكي را بيافريد؟ كيست كه خواب خوب كنش و بيداري را بيافريد؟ كيست كه بامداد و نيمروز و شب را – كه برگزيدگان را پيمان فراياد آورد- بيافريد؟ 
                                                                  6
اي « اهورا»! از تو مي‌پرسم؛ به من بگو؛ آيا براستي چنانست كه من به مردمان نويد مي‌دهم؟ آيا « ارديبهشت» و « سپندارمذ» با كردار خود پاكدينان را ياري خواهند كرد؟ آيا « بهمن» از سوي تو، كشور مينوي ترا از آن ما خواهد شناخت؟ هان اي « مزدا»! براي چه كس چارپاي بارور خرمي بخش آفريدي؟                                                                    7
اي « اهورا»! از تو مي‌پرسم؛ به من بگو؛ چه كس « شهريور» و « سپندارمذ» ارجمند را بيافريد؟ چه كس با فرزانگي پدر را دوستار پسر كرد؟ اي « مزدا»! من برآنم كه تو و « سپندمينو»ي پاك را آفريدگار همه اينها بشناسم. 
                                                                  8
اي « اهورا»! از تو مي‌پرسم؛ به من بگو؛ چگونه روان من به بخشايش شادي‌انگيز خواهد پيوست؟ من آموزش ترا به ياد خواهم سپرد و آيين زندگي را كه از « ارديبهشت» و « بهمن» مي‌پرسم به درستي درخواهم يافت. 
                                                                  9
اي « اهورا»! از تو مي‌پرسم؛ به من بگو؛ آيا من كه دين مردم نيك‌انديش را از آلايش گناه مي‌پردازم و آنان را به راستي رهنمون هستم، خواهم توانست از سوي خداوندگار كشور مينيو مردم را به آن سرائي كه كسي چون تو اي « مزدا» با « ارديبهشت» و « بهمن» در آن غنوده است، نويد دهم؟
                                                                     10
اي « اهورا»! از تو مي‌پرسم؛ به من بگو؛ آيا مردم به درستي با گفتار و كردار به دين من- دين با راستي پيوسته من كه به جهانيان فزوني بخشد خواهند نگريست يا به اميد بخشايشهاي تو؟
                                                                   11
اي « اهورا»! از تو مي‌پرسم؛ به من بگو؛ ايا آنچنان خواهد شد كه پارسائي  و فرمانبري به آن كسان كه دين ترا بديشان آموختم، راه يابد؟ منم نخستين كسي كه به پيامبري برگزيده شدم. همه ديگرام را كه دشمن دين راستين هستند به ديده بدخواهي خواهم نگريست.
                                                                   12
اي « اهورا»! از تو مي‌پرسم؛ به من بگو؛ در ميان گروهي كه بديشان سخن مي‌گويم، كيست كه پيرو راستي است و كيست كه پيرو دروغ است؟ كدام يك از آنان دشمن است؟ آن دروغ پرستي كه براي بخشايش تو با من ستيزه كند كيست؟ آيا نبايد او را دشمن به شمار آورد؟
                                                                   13
اي « اهورا»! از تو مي‌پرسم؛ به من بگو؛ چگونه ديو دروغ را از خود دور توانيم كرد و به سوي تيره دلاني كه از نافرماني نميخواهند با راستي پيوند داشته باشند و از منش نيك‌اندرز بشنوند، توانيم راند؟
                                                                   14
اي « اهورا»! از تو مي‌پرسم؛ به من بگو؛ چگونه دروغ را به دستهاي تواناي راستي توانم سپرد تا آنرا به دستور آيين تو برافكند و به دروغ‌پرستان شكستي سترك دهد و براي آنان رنجها و ستيزها ببار آورد؟  
                                                                  15
اي « اهورا»! از تو مي‌پرسم؛ به من بگو؛ آيا تو آن توانائي را داري كه چون دو سپاه ناسازگار بهم رسند، به دستياري « ارديبهشت» مرا پناه دهي؟ اي « مزدا»! از روي پيماني كه تو بر آن استوار به كدام يك از دو سپاه پيروزي خواهي بخشيد؟
                                                                   16
اي « اهورا»! از تو مي‌پرسم؛ به من بگو؛ كيست آن پيروزگري كه پيروان آيين ترا پشت و پناهست؟ اي « مزدا»! مرا آشكار به برگماشتن آن سرور درمان بخش زندگي، آن كه فرمانبري و منش نيك بدو روي آور شده است، آنكه تو خواستار اويي، آگاه ساز.
                                                                   17
اي « اهورا»! از تو مي‌پرسم؛ به من بگو؛ چگونه كام دلم از پيوستن به تو بر آيد؟ چگونه گفتارم كارساز شود؟ آيا از روي آيين تو رسائي و جاودانگي با آنكس كه از راستي بهره‌ور است، در آميزد.
                                                                   18
اي « اهورا»! از تو مي‌پرسم؛ به من بگو؛ چگونه آن مزد كه به من نويد داده شده است- ده ماديان و ده اسب و يك شتر- بسان رسائي و جاودانگي در بخشش تو به دستياري « ارديبهشت» به من ارزاني خواهد شد؟
                                                                   19
اي « اهورا»! از تو مي‌پرسم؛ به من بگو؛ آنكس كه مزدي را نويد دهد و آنرا ارزاني ندارد، سزاي او در اين جهان چيست؟ از سزائي كه چنين كسي را در جهان مينوي خواهد بود آگاهم.
                                                                   20
آيا هرگز ديوها، خداوندگاران خوبي بوده‌اند؟ آنان مي‌بينند كه چگونه « كرپن» و « اوسيج» و « كوي» چارپايان را برايشان به خون ميكشند. اينان چارپايان را از روي آيين راستين براي گشايش بخشيدن به كشت و ورز نمي‌پرورند.
   
يسنا. هات . 45
1
اينك سخن ميگويم، هان اي كساني كه از دور و نزديك فراهم آمده،خواستار آموزش دين راستين هستيد، گوش فرا دهيد و سخن مرا بشنويد و به ياد بسپاريد! گفتار من آشكار و هويداست: مباد كه آموزگار بد- آن دروغ‌پرست كه مردم را با زبان خويش به كيش بد فرا مي‌خواند- زندگي را ديگر باره تباه كند.
                                                                   2
اينك از آن دو گوهر آغازين زندگي سخن ميگويم: گوهر پاك به گوهر پليد گفت: نه منش، نه آموزش، نه خرد و آيين ، نه گفتار و كردار و دين و نه روان ما با هم سازگار است.
                                                                   3
از آنچه « مزدا اهورا»ي دانا در آغاز زندگي به من گفت، سخن مي‌گويم: آنان كه در ميان شما، بدان آيين كه من انديشم و گويم، نگروند در پايان زندگي بهره‌شان دريغ و افسوس خواهد بود!

                                                                   4
از آنچه براي جهان بهتر است، سخن مي‌گويم. اي « مزدا»! من به آيين راستين بياموختم: آنكس كه جهان را بيافريد پدر برزيگر نيك‌منش اوست و زمين دختر نيك‌كنش هموست. « اهورا»ي بر همه گران را نتوان فريفت!
                                                                    5
از آنچه « مزدا اهورا»ي پاكتر به من گفت سخن مي‌گويم – سخني كه شنيدنش براي مردم بهتر است-: آنان كه براي خشنودي من از او فرمانبرداري كنند از كردار و منش نيك به رسائي و جاودانگي رسند. از آنكه از همه بزرگتر است سخن مي‌گويم. اي « ارديبهشت»! او را ستاينده‌ام- او را كه نيك‌خواه آفريدگارنست- « مزدا اهورا» با روان پاك خود، نيايشي را كه من از منش نيك بياموختم، بشنود و بپذيرد. باشد كه او با خرد خويش مرا از آنچه بهتر است بياگاهاند!
                                                                    7
همه زندگان و همه آنان كه بودند و خواهند بود از پاداش و پادافره‌ئي كه در دست اوست خواهند دانست كه در جاودانگي، روان پيرو راستي هميشه كامروا و شادمان و روان دروغ‌پرست پيوسته در رنج خواهد بود. اين را « مزدا اهورا» از كشور مينوي خويش بيافريند.
                                                                   8
پاداش نيك را با ستايش و نيايش درياب. آري اينك خواستارم كه با چشم خويش بر راه كشور مينوي، راه انديشه و گفتار و كردار نيك، بنگرم. از آن پس كه به دستياري « ارديبهشت»، « مزدا اهورا» را شناختيم، نيايشهاي خود را در بارگاه ستايش او فرو نهيم!
                                                                    9
« مزدا» را با منش نيك خشنود ساز- « مزدا» كه به خواست خويش به ما بهروزي و تيره‌روزي دهد- باشد كه « مزدا اهورا» از راه شناسائي خوب ما به منش نيك و به ميانجي دين راستين و توانايي خويش به ما كشت و كار دهد تا به چارپايان و كسانمان گشايش دهيم.
                                                                   10
 « مزدا» را با درود پارسائي بزرگ‌دار- آنكس را كه هميشه « مزدا اهورا» خوانده شود- چه او از « ارديبهشت» و « بهمن» خود به ما نويد داد كه در كشور مينوي وي از رسائي و جاودانگي و دربارگاهش از نيرو و پايداري بهره‌مند خواهيم بود. 
                                                                  11
پس اي « مزدا اهورا»! آنكس كه از اين پس ديوان و مردمان بدانديش را كه به خواري بدو مينكرند، پست بشمارد، دين پاك و رهاننده آن سرور، دوست و برادر و پدر وي خواهد بود.

    
يسنا. هات . 46 
1
به كدامين مرز و بوم روي آورم؟ به كجا، به كدام سرزمين بروم؟ سپاهيان و پيشوايان از من دوري گزينند و برزيگران مايه خشنودي من نگردند. فرمانروايان دروغ‌پرست كشور با من ستيزه ورزند. اي « مزدا اهورا»! برگوف چگونه ترا خشنود توانم ساخت؟
                                                                    2
اي « مزدا»! من خود آگاهم كه چرا ناتوانم: من خواسته و دارائي ناچيزي دارم و كسانم اندك شمارند! اي « اهورا»! به نزد تو گله ميآورم. تو خود در كار من بنگر و مرا ياري بخش- آنچنان كه يك دوست ياري خودرا به دوستش ارزاني دارد-  مرا ازدين راستين، از آنچه سرمايه منش نيك است، بياگاهان !
                                                                   3
اي « مزدا»! كي با مداد روز رستگاري فرا مي‌رسد كه جهان با آموزش فزايش بخش پر خرد رهانندگان ، دين راستين بپذيرد؟ كيانند آنان كه « بهمن» به ياريشان خواهد شتافت؟ اي « اهورا»! من ترا براي آگاه شدن خويش برگزيدم.
                                                                    4
دروغ‌پرست- آن بد نام تبهكار- راهبران دين راستين را از پروردن چارپايان در روستا يا كشور باز ميدارد. اي « مزدا»! خواستار كسي هستم كه دروغ‌پرست را از شهرياري بي‌بهره كند. آنكس كه از پيشروان زندگي است كه راه آيين نيك را بيارايد و هموار سازد.
                                                                   5
اگر دانائي، كه خود پيرو دين راستين است، بتواند كسي از پيروان دروغ‌پرستان را به راه راست آوردف بايد براي نگاهداري او ازاده و بزرگي را آگاه سازد تا بدان مرد به آيين راستين گرويده پناه دهد و نگذارد همكيشان ديرينش بدو آزار رسانند.
                                                                   6
اگر آن آزاده كه از او درخواست پناه دادن شده است، به ياري برنخيزد و از پناهدادن دريغ ورزد، بي‌گمان آن مرد ديگر باره به آفريدگان دروغ خواهد  پيوست؛ چه او خود دروغ‌پرست و نيك‌خواه دروغ‌پرستان است. اي « اهورا»! از همان نخستين روزي كه دين بيافريدي، يك راستي پرست دوست يك راستي‌پرست است.                                                                    7
اي « مزدا»! جز « آذر» و « بهمن» تو، كه دين راستين از كردارشان رسا خواهد گرديد، آنگاه كه دروغ‌پرست براي آزردن من آماده شود، چه كس ياور و پشتيبان من خواهد بود؟ اي « اهورا»! نهاد مرا از اين دستور آگاه ساز!
                                                                    8
اي « مزدا»! مبادا از كردار آنكس كه در سر دارد به هستي من آسيب رساند، به من رنجي رسد! باشد كه زيان آ كردار  برگردد و بدو رسد، آنچنان كه از زندگي خويش بي‌بهره ماند و به زندگي بد دچار آيد.
                                                                   9
كيست آن رادمردي كه نخستين بار به ما آموخت تا تو آفريدگار كارساز و داروپاك درست كردار را بزرگ بداريم؟ مردم خواستارند كه سخنان « ارديبهشت» تو و آنچه راه « گوشورون» به « ارديبهشت» گفت و از « بهمن» پرسيد، بشنوند.
                                                             10
اي « مزدا اهورا»! آن مرد يا زني كه آنچه را تو براي جهان بهتر دانستي بجاي آورد، يهشت جاودان به پاداش درست كرداري وي بدو ارزاني باد! من با همه آن كساني كه به نيايش تو برگمارم، از پل « چينوت» خواهم گذشت. « كرپن»ها و « كوي»ها- آنان كه روان و نهادشان هنگام رسيدن به پل چينوت در هراس خواهد افتاد؛ آنان كه همواره تا جاودان، ياران خانمان دروغ خواهند بود-  براي تباه كردن زندگي، مردم را به كردارهاي بد وادار ميكنند.
                                                                    12
هنگامي كه « ارديبهشت» از پرتو كوشش « سپندارمذ» - گشايش بخش هستي- به نوادگان و هويشان نامور « فريان» توراني روي كند، « بهمن» آنان را بپذيرد  و « مزدا اهورا» در روز پسين بديشان رامش بخشد.
                                                                   13
 كيست در ميان مردم آنكه « سپيتمان زرتشت» را از آمادگي خود براي گسترش آيين راستين خشنود كند؟ چنين كسي برازنده است كه پرآوازه و نامبردار شود. « مزدا اهورا» به وي زندگي جاودان بخشد. « بهمن» هستي او را بر افزايد و ما او را دوست خوب دين راستين شناسيم.
                                                                   14
اي « زرتشت»! كيست آن پاكديني كه در گسترش آيين بزرگ مغ، دوست و ياور تست؟ كيست آن كس كه خواستار است بدين نام بلند آوازه گردد؟ - اين كي « گشتاسب» است كه در پايان كار از دين راستين پشتيباني خواهد كرد. اي « مزدا اهورا»! من كساني را كه تو در سراي جاودائي فردوس گرد هم خواهي آورد، با گفتار و منش نيك، همي خوانم.
                                                                    15
اي « هچتسپيان»! اي « سپيتمانيان»! به شما ميگويم كه دانا را از نادان باز شناسيد! از اين كردار است كه شما راستي را به خود ارزاني داريد، آنچنان كه در نخستين آيين « اهورا» است.
                                                                   16
 اي « فرشوشترهوگو»! با اين راد مردان به سوي بهشت جاوداني روي آور. ما هر دو خواستاريم كه آنان در آنجا خوش و شادكام باشند: آنجا كه راستي و پارسائي پيوسته و كشور جاوداني به كام منش‌نيك است. جائي كه « مزدا اهورا» براي افزايش آرام دارد.
                                                                    17
جائي كه من از تو اي « جاماسب هوگو» و از فرمانبري و نيايش و آمادگي تو براي جانفشاني در راه آيين راستين، نزد « مزدا اهورا» كه به دستياري « ارديبهشت» ، اندرز گر كارآگاه، دانا را از نادان بازشناسد- سنجيده سخن خواهم گفت نه ناسنجيده. آنكس كه در پيروي از آئين من پايدار است، من نيز بهترين دارائي خويش را به دستياري منش‌نيك بدو نويد دهم. آنكس كه با ما سر ستيزه كردن دارد سزاوار ستيزه است. اي « مزدا»! اي « ارديبهشت»! بدين‌سان خواست شما را برآورم و شما را خشنود سازم. اين است فرمان خرد و منش من. 

                                                                  19
آنكس كه آنچه را به كام من سازگارتر است از روي دين درست براي من بجاي آورد، سزاوار پاداش است. آنكس كه جهان ديگر به وي ارزاني شده است، در اين جهان از يك جفت چارپاي بارور و هر آنچه آرزومند است بهره‌مند باد! اي « مزدا»! اي كسي كه چاره‌سازتري! اين ارزو را تو از براي من بر ميآوري!
 سپنتمدگاثا
  يسنا. هات . 47 

        1
 
 
 آنكس كه به نزد « سپندمينو» و دين راستين، انديشه و گفتار و كردار نيك پيشكش آورد، « مزدا اهورا» رسائي و جاودانگي و توانائي و پارسائي بدو خواهد بخشيد.
                                                                   2
آنچه را از براي « سپندمينو» بهتر است بايد با گفتار ومنش نيك و كردار ستوده بجاي آورد. بدين انديشه و گفتار و كردار نيك است كه مردم خود را به مزدا- پدر راستي- نشان ميدهند و « مزدا» ايشان را باز مي‌شناسد.
                                                                    3
اي « مزدا»! تويئ پدر پاك « سپندمينو» - كسي كه از پس پرسش و پاسخ با « بهمن» چارپاي خرمي بخش براي ما پديد آورد. آنگاه « سپندارمذ» براي كشتزارش بدو رامش بخشيد.
                                                                   4
اي « مزدا»! دروغ‌پرستان از فرمان « سپندمينو» سرپيچيدند نه راستي‌پرستان. آنكس كه به بيش و كم خرسند و تواناست بايد به راستي‌پرست مهرباني كند و بدخواه دروغ‌پرست باشد.
                                                                   5
اي « مزدا اهورا»! تو به دستياري « سپندمينو» ، آنچه را بهتر است به راستي‌پرست نويد دادي. آيا دروغ‌پرست- آن كه با كردار و منش زشت بسر مي‌برد بي‌خواست تو از پاداش آن نويد بهره‌ور خواهد شد. 
                                                                 6
اي « مزدا اهورا»! بسا كسان كه خواند به آيين راستين بگروند و خواستارند بشنوند كه در هنگام آزمايش آذر به ياري « سپندمينو» و دستياري « سپندارمذ» و « ارديبهشت» پاداش و پادافره راستي‌پرستان و دروغ‌پرستان را چگونه خواهي داد.
 يسنا. هات . 48
1
اي « اهورا»! چون روز شمار فرا رسد و راستي بر دروغ چيره گردد- آنسان كه به ديوها و مردمان گناهكار و پيرو دروغ كيفري كه از ديرباز آگاهي داده شده است، برسد – آنكس كه نيايشگر تست از بخشايش تو برخوردار گردد.
                                                                   2
اي « اهورا»! مرا از آنچه تو بدان آگاهي، آگاه گران: آيا تو تواند بود كه پيش از فرا رسيدن روز بازپسين و كيفر يافتن دروغ‌پرست در جهان مينوي، پيرو راستي در همين جهان دروغ‌پرست را شكست دهد؟ نيك اشكار است كه پاسخ اين پرسش جهان را پيام نيكي است.
                                                                   3
بهترين آموزش براي دانا آنست كه « اهورا»ي نيكخواه پاك به ميانجي دين راستين بياموزد. اي « مزدا»! دانا بايد به دستياري خردمنش نيك، آيين نهائي ترا دريابد.
                                                                   4
اي « مزدا»! آنكس كه گاه انديشه و گفتار و كردار نيك و گاه انديشه و گفتار و كردار بد را پيرو باشد، زماني به آستين راستين بگرود و روزگاري به كيش دروغين روي آورد، در روز پسين به خواست تو از ديگر مردمان كه به بهشت يا دوزخ درآيند جدا گردد و او را به همستكان درآورند.
                                                                   5
اي « سپندارمذ»! چنان كن كه شهرياران خوب باكردار و آيين نيك پادشاهي كنند. مباد كه شهرياران بد به ما پادشاهي كنند. اي « سپندارمذ»! چنان كن كه براي مردم خانه و زندگي بهتر و براي چارپايان چمن و چراگاه خوش فراهم آيد.
                                                                  6
آري « سپندارمذ» به ما خانمان خوب و پايداري و نيرو داد و « بهمن» ارجمند براي چارپا چمن و چراگاه پديد آورد. « مزدا اهورا» در آغاز آفرينش گيتي به دستياري « ارديبهشت» گياهها را برويانيد و چراگاهها را بگسترانيد.
                                                                   7
هان اي كساني كه خواستار پاداش منش‌نيك هستيد! به دستياري دين راستين- كه مرد پاك ياور آنست- خشم را براندازيد و ستم را از خود دور سازيد. اي « اهورا»! چنين آفريدگاني كه داراي منش نيكند جاودانه در سراي تو خواهند زيست. 
                                                                  8
 اي « مزدا»! بخشش كشور نيك تو كدام است؟ پاداش تو كدام است؟ - آري پاداش براي من اي « اهورا»! – كدام است آن داوري آشكاراي تو به ميانجي « ارديبهشت»؟ كدام است آن سنجيدن كردارها به ياوري « بهمن» كه پارسيان آرزومند آنند؟
                                                               9
اي « مزدا»! اي « ارديبهشت»! كي خواهم دانست كه شما تواناتر از هركسي هستيد- تواناتر از آنكه مرا به آسيب بيم دهد؟ داوري « بهمن» را آشكارا به من باز گوييد! رهاننده بايد بداند كه پاداش وي براي دين گسترش چه‌سان خواهد بود.
                                                                   10
 اي « مزدا»! كي مردم پيام مرا خواهند شناخت؟ كي پليدي اين مي را كه « كرپن»ها از روي كين و آهنگ بد، شهرياران و سروران سرزمينها را بدان ميفريبند- خواهي برانداخت؟  
                                                                  11
 اي « مزدا»! كي راستي و پارسائي و كشور پر از كشتزارهاي گسترده و آباد و خانمان خوب پديدار خواهد شد؟ كيانند كه ما را در برابر  دروغ‌پرستان خونخوار رامش خواهند داد؟ كيانند كساني كه منش‌نيك را باز خواهند شناخت؟
                                                                   12
اي « مزدا»! اينانند رهاننگدان كشورها كه براي خشنودي آيين تو از منش و كردار نيك و راستي پيروي كنند. اينان برافكنندگان خشم و كوتاه كنندگان دست ستم و زورند.
     يسنا. هات . 49
                                                                  1
اكنون ديرگاهي است كه « بندو» بزرگترين ستيزه‌جوي با من است – مني كه خواستارم گمراهان را از راستي خشنود گردانم اي « مزدا»! با پاداش نيك به سوي من اي و مرا پناه بخش! اي « بهمن»! « بندو» را گرفتار مرگ ساز!
                                                                   2
اكنون ديرگاهي است كه « بندو»- اين آموزار دروغين كه از راستي سرپيچيده است و در انديشه ندارد كه  « سپندارمذ» را به خود راه دهد و با « بهمن» به پرسش و پاسخ برخيزد- در سر راه من مانده است.
                                                                   3
اي « مزدا»! « راستي» براي سودبخشيدن در آيين ما نهاده شده است و « دروغ» براي زيان رسانيدن در كيش دروغين. آرزو دارم كه همه گمراهان به منش نيك پيوندند. من كسان را از آميزش با دروغ‌پرستان باز ميدارم.
                                                                   4
آن بدمنشاني كه شبان نيستند و در ميان شبانان بسر ميبرند و با زبان خويش خشم و ستم ميپرورند، كردار بد نزد ايشان افزونتر است و در روز بازپسين خانمان ديو- كه جايگاه دروغ‌پرستان است – از آن ايشان خواهد بود. 
                                                                  5
اي « مزدا»! كاميابي و گشايش در زندگي از آن كسي باد كه روان خويش را با « بهمن» پيوند دهد و به ميانجي « ارديبهشت» با  « سپندارمذ»  شناسا شود. اي « اهورا»! با چنين كساني به كشور مينوي تو در آييم.
                                                                    6
اي « مزدا»! اي « ارديبهشت»! شما را به گفتن آنچه انديشه خرد شما گوياي آنست برانگيزم تا درست بازشناسم كه چگونه بايد دين شما را بگسترم.
                                                                   7
اي « مزدا»! اين سخن را « بهمن» و « ارديبهشت» بشنوند! تو خود نيز اي « اهورا» گوش فرا ده! – كدام پيشوا و كدام سپاهي دادور و آيين‌پذير است كه با پذيرش دين به كشاورز براي گرويدن به دين راستين آوازه نيك دهد؟
                                                                   8
اي « مزدا اهورا» ! اي هماره جاودان! از تو خواهانم به « فرشوشتر» پيوستگي شادي بخش‌تر با « ارديبهشت» بخشي و به من كشور نيك مينوي خويش را. اي « اهورا»! من و فرشوشتر خواستاريم كه از فرستادگان تو بشمار آييم
                                                                   9
« جاماسب» - نگاهبان و ياور دين راستين كه از براي سود رسانيدن آفريده شده است – فرمانها را بشنود! راست گفتار با دروغ‌پرست در نياميزد و در روز پسين روانهاي به راستي پيوستگان از بهترين پاداش بهره‌ور گردد.
                                                                  
10
اي « مزدا»! اي تواناي بزرگ! منش نيك و روان پيرو راستي و نيايش و پارسائي و كوشش را در بارگاه تو نگاهداري كنم تا تو با نيروي پايدار خويش بر آن پاسباني كني.
                                                                   11
 آن كسان كه به فرمان شهرياران بد گردن نهند، بدمنش و بدگفتار و بدكردارند.! در پايان زندگي روانهاي ديگر گناهكاران آن پيروان دروغ را با خورشهاي پليد پذيره شوند. آنان آشكارا به دوزخ – خانمان دروغ- درآيند.
                                                                    12
اي « ارديبهشت»! ياوري تو كدام است؟ اي « بهمن»! ياري و پشتيباني تو براي من كه زرتشتم و ترابه ياري همي‌خوانم چيست؟ اي « مزدا اهورا» ! من كه با ستايشهاي خويش به تو آفرين خوانم، اين ياوري را از تو خواستارم: - چيزي كه در بخشش تو از همه چيز بهتر است.
  يسنا. هات . 50
                                                                        1
آيا پس از پايان زندگي روان من از ياوري كسي برخوردار تواند بود اي « ارديبهشت»! اي « بهمن»؟ آنگاه كه من شما را به ياري همي خوانم، جز شما و « مزدا اهورا»  كه به درستي شناخته شده است- كيست كه ياور و نگاهدار منست؟
                                                                    2
 اي « مزدا » ! چگونه است حال كسي كه خواستار چارپاي خرمي بخش است و آرزو دارد كه آن چارپا و كشتزار ي خرم از ان شود؛ كسي كه از روي دين راستين، درست زندگي كند در ميان بسياري كه به خورشيد نگرند؟ تو در روز شمار آنان را در بهشت- سراي هوشياران- جاي دهي.
                                                                   3
اي « مزدا » ! آنچه به دستياري « ارديبهشت» و به ميانجي « شهريور» و « بهمن» نويد دادي، از آن او باد! – آن مردي كه به نيروي « اشي» دين راستين را در سرزمين همسايه دروغ‌پرست بگسترد و هستي را از آباداني بهره‌ور سازد. 
                                                                  4
اي « مزدا اهورا» ! اي « ارديبهشت»! اي « بهمن»! اي « شهريور»! اكنون شما را ستايش كنان پرستش ميكنم تا پيكر نماينده كردارها – كه رادمردان در آرزوي آنند – در راه فرمانبرداران آيين راستين به سوي « گرزمان» بايستد.
                                                                   5
آري، اي « مزدا اهورا» ! اي « ارديبهشت»! از بخشش شما برخوردار شوم؛ چه شما به پيام‌آور خويش مهربانيد و با ياري آشكار، به يك جنبش دست، فردوس را به ما ارزاني داريد.
                                                                   6
اي « مزدا » ! پيامبر نيايش‌گزار تو - « زرتشت»، آن دوست راستي- بانگ برآورده است: - بشود كه آفريدگار خرد، به ميانجي « بهمن» ، آيين خويش را به من بياموزد تا زبانم جز به راستي نگردد و سخن نگويد.
                                                                    7
اي « مزدا » ! اي « ارديبهشت»! اي « بهمن»! اينك با ستايش و نيايش شما، اسبان تكاور و چست و پهناورد و توانا برانگيزم تا بدانها فراز آييد و به ياري من شتابيد!
                                                                   8
اي « مزدا » ! اي « ارديبهشت»! با سرودهاي بلندآوازه‌ئي كه به كوشش من پديدار گشته است و با دستهاي برافراشته و نيايش پارسيان و هرآنچه از هنر منش‌نيك به شمار آيد، به شما روي آورم.
                                                                   9
اي « مزدا » ! اي « ارديبهشت»! آنگاه كه به پاداش دلخواه خود دست يابم با كردار و منش‌نيك و پرستش، ستايش‌كنان به سوي شما آيم. از آن پس بكوشم تا نيك انديش پيرو دين راستين نيز از پاداش نيك بهره برگيرد.
                                                                    10
اي « مزدا » ! اي « ارديبهشت»! اي « بهمن»! هر آن كردار نيكي كه ورزيده‌ام و خواهم ورزيد و هر آنچه در گيتي به ديدگان من ارزش دارد و زيبا و نغز است ، چون فروغ تابناك خورشيد و سپيده بامداد همه براي نيايش شماست.
                                                                     11
 اي « مزدا » ! اي « ارديبهشت»! خواستارم كه ستايشگر شما خوانده شوم و تا بدان هنگام كه تاب و توان دارم چنين باشم. دادار جهان از منش نيك چنان كند كه جهانيان هر آنچه را به خواست وي سازگارتر است، درست بجاي آورند.

  و هو خشترگاثا
 يسنا. هات . 51
1
اي « مزدا » ! كشور نيك برگزيده تو شايان‌ترين بهره راستي از آنكسي خواهد بود كه كوشش ورزد تا در كردارهايش بهتري بجاي آورد. اكنون بر سر آنم كه اين خواست كسان را برآورم.
                                                                   2
اي « مزدا » ! اي « ارديبهشت»! اي « سپندارمذ» ! كشور مينوي تان را – كه دارائي شماست- به ميانجي « بهمن» به من و هر آنكس كه نيايشگر شماست، بنماييد.
                                                                   3
اي « مزدا » ! اي « ارديبهشت»! گوشهاي شما بايد به كساني باشد كه در گفتار و كردارشان به گفتارهاي شما پيوستند. اي « مزدا » ! تو و « بهمن» نخستين آموزگار آنان هستيد.
                                                                   4
اي « مزدا » ! رنج ديدگان در كجا پاداش يابند و آمرزيده شوند؟ مردمان در كجا با « ارديبهشت» و « سپندارمذ»  و « بهمن» و « شهريور» تو دمساز خواهند گرديد؟
                                                                   5
اگر برزيگر نيك‌رفتار و با خرد، آنكسي را كه داوري ميان نيك‌انديشان و بدكرداران را به داور داناي درست كردار واگذار كرد، نيايش بگزارد، به راستي از پاداش روز پسين و بخشايش مزدا بهره‌مند خواهد شد.
                                                                   6
« مزدا اهورا» به هنگام پايان گردش گيتي، آنچه را از نيك نيكتر است به كسي بخشد كه خواست وي را برآورد و آنچه را از بد بدتر است به آنكس دهد كه وي را خشنود نسازد.
                                                                   7
اي آن كه جانواران و آبها و گياهان را آفريدي! به دستياري « سپندمينو»  ، جاودانگي و رسائي به من بخش. اي « مزدا » ! به ميانجي « بهمن» توان و پايداري در داوري واپسين به من بخش.
                                                                   8
اي « مزدا » ! اكنون از دو چيز سخن مي‌گويم- چه بايد آن را به هر دانائي باز گفت-:  - آن خوشي كه به راستي‌پرست خواهد رسيد و آن بدي كه براي پيرو دروغ خواهد بود. آري پيامبر شاد است كه بتواند دين را به هر دانائي بنمايد.
                                                                   9
از آن سزائي كه با آذرفروزان وآهن گداخته به دو گروه مزداپرستان و ديوپرستان خواهي داد، نشاني در جانها بگذار: سود براي پيرو راستي و زيان براي پيرو دروغ!
                                                                   10
اي « مزدا » ! جز كوي كه زاده « اهريمن» و بدخواه مردمان است چه كس خواستار تباه ساختن كار من است؟ « ارديبهشت» را به سوي خويش فرا خوانم تا با پاداش نيك از پي در رسد.
                                                                   11
اي « مزدا » ! كيست آن مردي كه دوست « سپيتمان زرتشت» است؟ كيست آنكه از دين راستين اندزر پذيرد؟ كيست آن درست كرداري كه از منش نيك به آيين مغ انديشد؟ كيست « سپندارمذ» ؟
                                                                   12
چاكر فرومايه « كوي» « زرتشت سپيتمان» را كه در « گذر زمستان» اسبانش از سرما لرزان بودند و ناچار فرود آمده بود خشنود نساخت و پناه نداد.
                                                                    13
بدين سان نهاد دروغ‌پرست پاداش اشكار راه درست را براي خود تباه كرد. روانش به هنگام هويدا شدن كردارها در سر پل « چينوت»  به هراس افتد، چه با كردار زيان‌آور خويش از راه راستي برگشت.
                                                                   14
« كرپن»ها براي آزاري كه از گفتار و كردار خويش به چارپايان ميرسانند فرمانبردار دستور و داد برزيگري نيستند. اي « مزدا » ! آن داوري را كه در پايان درباره خان و مان دروغ‌خواهي كرد، اكنون بجاي آور
.                                                                    15
مزد و پاداشي كه « زرتشت» براي « مغان»  و پيروان دين راستين نويد داد درآمدن به « گرزمان است». آنجا كه نخستين بار « مزدا اهورا» بدان درآمد و پرتو افكند. اينست آن رستگاري كه من از پرتو منش‌نيك و راستي به شما نويد مي‌دهم.
                                                                   16
« كي‌گشتاسب» با شهرياري خويش آيين « مغان» پذيرفت و راه منش نيك و آموزش « مزدا اهورا» ي پاك راستي انديش را برگزيد. بدين سان كار به كام ما انجام گيرد.
                                                                   17
« فرشوشتر هوگو» پيكر  بزرگواري به من بنمود. « مزدا اهورا» ي توانا آنچه او را خواستار است براي دين نيكش بدو ببخشد تا از توانگري برخوردار گردد.
                                                                   18
« جاماسب هوگو» اين آيين راستين را چونان توانگريي كه از فره ايزدي برآيد را خود برگزيد. آري او كشور « بهمن» را جوياست. اي « اهورا» ! اين بخشش را به من ارزاني دار كه آنان در پناه تو باشند.  
                                                                  19
« مديوماه سپيتمان» از آن پس كه خود در نهادش كسي را كه در جهان ميكوشد بشناخت، برآن سر است كه آنچه را از آيين« مزدا » در كردارهاي زندگي بهتر مي‌بيند به مردم بياموزد و ايشان را از آن بياگاهاند.
                                                                   20

اي كساني كه همه با هم همگام هستيد با « ارديبهشت» با « بهمن» با « سپندارمذ»  ! اين بخشش را به ما ارزاني داريد كه چون به هنگام نيايش شما را ستاييم، « مزدا »، بد انسان كه نويد داده شده است ياري بخشد.
                                                                   21
مرد از پارسايئ پاك گردد و از انديشه و گفتار و كردار و دينش راستي برافزايد و دين راستين گسترش يابد. « مزدا اهورا» به ميانجي « بهمن» كشور مينوي خويش را بدين مرد ارزاني دارد. اين پاداش نيك را آزو ميكنم.
                                                                    22
« مزدا اهورا» آنكس را كه ستايش وي از روي راستي بهتر است، ميشناسد. آنان را كه بوده‌اند و هستند به نام ميستاييم و با درود بدانان نزديك ميشويم.
 وهيشتوايشت گاثا
 يسنا. هات . 53
1
 
بهترين دارائي كه باز شناخته شده از آن « زرتشت سپيتمان» است كه « مزدا اهورا» از پرتو راستي بدو خواهد داد: خرمي زندگي خوش جاودان. « مزدا » اين پاداش را به آن كسان كه سخنان و كردارهاي دين نيكش را بياموزند و به كار برند نيز خواهد بخشيد.
                                                                   2
ياوران دين راستين چون « كي‌گشتاسب» و پسر « زرتشت سپيتمان» و « فرشوشتر» كه با انديشه و گفتار و كردار نيك « مزدا » را خشنود سازند و شادمانه به نيايش و ستايش وي ايستند و راه راست آن دين رهاننده را كه « اهورا» فرو فرستاد بيارايند، در خور همان پاداش مينوي هستند.
                                                                         3
اي « پوروچيست» از دودمان « هچتسب» و خاندان « سپيتمان!» اي جوانترين دختر « زرتشت»! اين مرد با منش نيك و راستي آزموده را از براي پيوند با تو برگزيدم . تو  خود از خرد خويش راه پرس و پندگير و پارسائي و نيك‌انديشي خويش را بجاي آور.
                                                                   4
آري  « پوروچيست» را به دلگرمي به دين راهبري كنم تا پدر و شوهر و برزيگران و آزادگان از آن پاكدين پاكدينان خشنود توانند شد. « مزدا اهورا» براي دين نيك و ستوده اش تا جاودان پاداش درخشان منش نيك بد و ارزاني داراد!
                                                                    5
اي « جاماسب»! اي « پوروچيست» شما را پند دهم و سخناني به شما و همه دوشيزگان به شوي رونده گويم. آن را به ياد سپاريد و در نهاد خويش نگاهداريد تا در كوشش براي رسيدن به زندگي جاودان و شايسته نيك منشان به كارتان آيد: شما بايد در كار دين راستين بر يكديگر برتري و پيشي جوييد، چه مايه رستگاري و شادماني و پاداش مينوي در اين است.
                                                                    6
هان اي مردان و زنان! بدانيد: هر آن گشايش و شادكامي كه امروز نزد پيروان دروغ مي‌بينيد در روز پسين از آنان باز پس گرفته خواهد شد و رامش و خوشي از ايشان برخواهد گشت و براي آن دروغ‌پرستان آيين آزار جز واي و دريغ و خورش دوزخي چيزي نخواهد بود! شما نيز اگر چون دروغ‌پرستان رفتار كنيد زندگي مينوي آينده خويش را به دست خود تباه ميكنيد.
                                                                   7
تا بدان هنگام كه كوشش و جوششي در راه دين پروري و آيين گستري در رگ و خون داريد مزد و پاداش نيك آيين مغ را – در روز پسين كه روان دروغ‌پرست از گراني بار گناه با پشت خميده از كنار شما خواهد گذشت و نابود خواهد شد- از آن خويش دانيد. اگر امروز آيين مغ را فرو نهيد و به دروغ‌پرستان بگرويد فردا بانگ دريغ و افسوس از شما برآيد.
                                                                    8
باشد كه « مزدا » شهرياران خوب برانگيزد و به نيروي آنان بدكردان را – كه فريفته شده‌اند و در جهان ديگر به پادافره كردار ناپاك خويش آسيب بينند و ناله و خروش برآورند- در اين جهان نيز شكست دهد و بدانان گزند رساند. باشد كه « اهورا» به نيروي چنين شهرياراني روستاها را رامش و شادكامي بخشد. زود باشد كه مزدا آنكه از همه بزرگتر است - دروغ‌پرستان را به زنجير مرگ و رنج گرفتار سازد.                                                                    9
آن بدكيشاني كه خواستار خوار شمردن ارجمندان و برگزيدگان و پست شمردن آيين راستينند سزاوار تباهي و كيفر سخت در جهان ديگرند. آن داور و شهريار درست كرداري كه در همين جهان، زندگي و آزادي دروغ‌پرستان را بگيرد و رام و فرمابردارشان سازد.  كجاست؟ اي « مزدا »! تو آني شايستگي و توانائي برانگيختن چنين شهرياري دادگر و بهروزي بخشيدن به بينوايان درست كردار از آن تست.

برگرفته از کتاب  اوستا نوشته جلیل دوستخواه _چاپ اول_سال1343 

تعداد صفحات : 11

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 22
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 20
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 29
  • باردید دیروز : 16
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 144
  • بازدید ماه : 422
  • بازدید سال : 3,942
  • بازدید کلی : 10,641